معنی یغر

لغت نامه دهخدا

یغر

یغر. [ی َ غ ِ] (اِخ) نام یکی از پادشاهان چین. نام خاقان چین. (ناظم الاطباء).

یغر. [ی ُ غ ُ] (ترکی، ص) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق » ترکی به معنی خمیر کردن، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه، ناتراشیده و ناخراشیده. سخت خشن. کت وکلفت. سِتَنْبه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یغور شود. || خشن در خلق و خوی. (از یادداشت مؤلف).


یقور

یقور. [ی ُ] (ترکی، ص) یقر. یغور. یغر. رجوع به یقر و یغر و یغور شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

یغر

پارسی تازی گشته شغره گورکن از جانوران بنگرید به یغور از یوغور ماق: ترکی زمخت نا هنجار ستبر گنده ستبیر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیرورآمده) .

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

یغر

1210

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری