معنی یشمی
فارسی به انگلیسی
Cyan, Jade
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت اسم) رنگی است سبزمایل به سیاهی برنگ یشم: اگرمقدارکمی سرخ وزرد به سبز سیر اضافه کنند یشمی میشود.
لغت نامه دهخدا
یشمی. [ی َ] (ص نسبی) منسوب به یشم. از یشم. از جنس یشم. (یادداشت مؤلف). || به رنگ یشم. به رنگ یشب. سبزی که به غبرت زند. سبز مایل به سیاهی که از آمیختن اندکی سرخ و زرد به سبز سیر به دست آید. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ معین
(یَ) (ص.) رنگ سبز تند، به رنگ یشم.
حل جدول
سبز مایل به سیاهی
نوعی پارچه ریزبافت نرم یشمی
فلانل
سبزتیره
یشمی
سبز تیره
یشمی
سبز مایل به سیاهی
یشمی
نوعی رنگ سبز
یشمی
فیلمی از وودی الن
نفرین عقرب یشمی
انگلیسی به فارسی
یشمی
اطلاعات عمومی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
360