معنی یخه

لغت نامه دهخدا

یخه

یخه. [ی َ خ َ / خ ِ] (ترکی، اِ) در تداول، تلفظی است از یقه. جیب.قبه ٔ ثوب. (یادداشت مؤلف). یقه و گریبان. (ناظم الاطباء). گریبان کرته. (آنندراج). و رجوع به یقه شود.
- از یخه ٔ (یقه ٔ) خود پایین انداختن، در تداول زنان، فرزند دیگری را به فرزندی خود پذیرفتن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب «بچه ای رااز یخه ٔ خود گذرانیدن » شود.
- || در تداول مردم آذربایجان، به ناحق تصاحب نمودن. لباس یا چیزی عاریتی را گرفتن و از آن خود شمردن و مورد استفاده قرار دادن.
- بچه ای را از یخه ٔ (یقه ٔ) خود گذرانیدن، وی را به فرزندی قبول کردن. (یادداشت مؤلف).
- خرج یخه (به اضافه)، پاره ای از جامه که یخه ٔ لباس کنند. (یادداشت مؤلف).
- دست از یخه ٔ کسی برنداشتن، اورا راحت و آسوده نگذاشتن. رها نکردن او را. مزاحم کسی بودن و از او توقعی نابجا و بیمورد داشتن.
- دست و (به) یخه بودن با کاری، دچار و مبتلای امری مشکل یا بد بودن. (یادداشت مؤلف).
- دست و یخه (یقه) شدن یا دست به یخه (یقه) شدن با کسی، گلاویز و دست و گریبان شدن با وی. به نزاع و زدوخورد آغازیدن با او. (یادداشت مؤلف).
- یخه پاره کردن از...، یخه درانی کردن. یقه پاره کردن. (یادداشت مؤلف).
- یخه چرکین، یقه چرکین. فقیر. از طبقه ٔ کارگران. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یقه چرکین شود.
- یخه درانی کردن، یقه درانی کردن. اسف و اندوه بسیار نمودن از مصیبتی یا حادثه ٔ سویی. (یادداشت مؤلف).
- || تظاهر کردن در محبت و علاقه به کسی یا چیزی. سنگ محبت کسی یا چیزی را بر سینه زدن.
- یخه دریدن، یقه دریدن.یخه درانی کردن. (یادداشت مؤلف).
- یخه زدن، پیراهنی با یقه ٔ آهاری پوشیدن. یقه زدن.
- یخه ٔ کسی را چسبیدن، یقه ٔ کسی را گرفتن. ادعایی به ناحق از کسی داشتن و اتهام ناروا بدو زدن.

یخه. [ی ُ خ َ] (ترکی، اِ) یخا. نان یخا. (یادداشت مؤلف). رجوع به یخا شود.


یخه چاک

یخه چاک. [ی َ خ َ / خ ِ] (ص مرکب) آدمی با جامه ای که گریبان وی پاره و چاک شده باشد. (یادداشت مؤلف).

فارسی به انگلیسی

حل جدول

یخه

نوعی نان مرغوب و شیرین


نوعی نان مرغوب و شیرین

یخه

مترادف و متضاد زبان فارسی

یخه

جیب، گریبان، یقه

فرهنگ معین

یخه

گریبان، یقه، قسمتی از لباس که در دور گردن قرار می گیرد. [خوانش: (یَ خِ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

یخه

یوخه۲

یقه

فارسی به عربی

یخه

یاقه

گویش مازندرانی

یخه

یقه – گریبان


یخه چاک هادان

پاره کردن گریبان که در سوگ و ماتم چنین کنند


دس به یخه بویین

گلاویز شدن، دست به یقه شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

یخه

یقه و گریبان


دست به یخه شدن

(مصدر) یخه کسی را گرفتن دست و گریبان شدن.

معادل ابجد

یخه

615

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری