معنی یاور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(~.) (اِ.) درجه نظامی که سابقاً در ارتش معمول بود و به جای آن سرگرد برگزیده شد.
(وَ) (ص.) یاری دهنده، پشتیبان.
فرهنگ عمید
یارور، یاریور، مددکار، یاریدهنده،
افسر ارتش بالاتر از سروان، سرگرد،
قطعهچوب یا فلزی که با آن چیزی را در هاون بکوبند، دستۀ هاون: قَدَر از سر گرز او ساخت یاور / قضا از سر خصم او کرد هاون (نزاری: مجمعالفرس: یاور)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، ظهیر، کمک، مددکار، معاون، معاضد، معین، ناصر، نجده، نصیر، یار، سرگرد
فارسی به انگلیسی
Acolyte, Adjutant, Aid, Ally, Assistant, Auxiliary, Coadjutor, Friend, Help, Helper, Friendly, Lieutenant, Minion, Second, Subordinate, Succor, Succour, Supportive, Surrogate, Vice-
فارسی به عربی
متعاون، مساعد، مساعده
نام های ایرانی
پسرانه، کمک و همدست و یار، یاری دهنده، کمک کننده
فرهنگ فارسی هوشیار
یاری دهنده، مددکار، نصیر، ولی
فرهنگ پهلوی
شکل دیگر یارور، همراه
فرهنگ فارسی آزاد
یاوَر، کلمه فارسی برای درجه سرگُرد در قشون بود،
معادل ابجد
217