معنی یاور

یاور
معادل ابجد

یاور در معادل ابجد

یاور
  • 217
حل جدول

یاور در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

یاور در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، ظهیر، کمک، مددکار، معاون، معاضد، معین، ناصر، نجده، نصیر، یار، سرگرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

یاور در فرهنگ معین

  • (~. ) (اِ. ) درجه نظامی که سابقاً در ارتش معمول بود و به جای آن سرگرد برگزیده شد. توضیح بیشتر ...
  • (وَ) (ص.) یاری دهنده، پشتیبان.
لغت نامه دهخدا

یاور در لغت نامه دهخدا

  • یاور. [وَ] (ص، اِ) یاری دهنده و مددکار. (برهان). مددکار. (آنندراج). یاری ده. (شرفنامه ٔ منیری). معین و یاری دهنده و اعانت کننده و معاون و مددکار و دوست و موافق. (ناظم الاطباء). ناصر. نصیر. ولی. یار. ظهیر:
    وزان پس چنین گفت کای یاوران
    پلنگان جنگی و نام آوران.
    فردوسی.
    به ایران مرا کار از این بهتر است
    همم کردگار جهان یاور است.
    فردوسی.
    که بیچارگان را همی یاوری
    به نیکی بهر داوران داوری.
    فردوسی.
    همه بوم با من بدین یاورند
    اگر کهترند و اگر مهترند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

یاور در فرهنگ عمید

  • یارور، یاری‌ور، مددکار، یاری‌دهنده،
  • افسر ارتش بالاتر از سروان، سرگرد،
  • قطعه‌چوب یا فلزی که با آن چیزی را در هاون بکوبند، دستۀ هاون: قَدَر از سر گرز او ساخت یاور / قضا از سر خصم او کرد هاون (نزاری: مجمع‌الفرس: یاور)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

یاور در فارسی به انگلیسی

  • Acolyte, Adjutant, Aid, Ally, Assistant, Auxiliary, Coadjutor, Friend, Help, Helper, Friendly, Lieutenant, Minion, Second, Subordinate, Succor, Succour, Supportive, Surrogate, Vice-. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

یاور در فارسی به عربی

  • متعاون، مساعد، مساعده
نام های ایرانی

یاور در نام های ایرانی

  • پسرانه، کمک و همدست و یار، یاری دهنده، کمک کننده
فرهنگ فارسی هوشیار

یاور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • یاری دهنده، مددکار، نصیر، ولی
فرهنگ پهلوی

یاور در فرهنگ پهلوی

  • شکل دیگر یارور، همراه
فرهنگ فارسی آزاد

یاور در فرهنگ فارسی آزاد

  • یاوَر، کلمه فارسی برای درجه سرگُرد در قشون بود،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید