معنی یاش جوهر

حل جدول

یاش جوهر

کارگردان بالیوودی


جوهر

عصاره

لغت نامه دهخدا

یاش

یاش. (اِ) نوعی از پشم. || عمر و سال. (ناظم الاطباء). در این معنی ترکی است و هم اکنون در ترکی آذربایجانی معمول است.
- یاشداش، هم سن و همزاد و دارای یک سن. (ناظم الاطباء).


وادی یاش

وادی یاش. [ی ِ] (اِخ) یاوادیش. وادی ایاش. شهری است در اسپانیا. (نخبهالدهر الدمشقی). رجوع به وادی اش و وادیش و وادی ایاش شود.

گویش مازندرانی

یاش

رقیق


جوهر

گوهر، جوهر، وجود، نفت، مرکب، جوهر


یاش چال

مرتعی در دهستان دو هزار تنکابن


یاش هکتن

رقیق شدن

ترکی به فارسی

یاش

سال 2- خیس

فرهنگ عمید

جوهر

هر نوع مادۀ رنگی که در رنگ‌رزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد،
مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت‌افزار کاربرد دارد،
استعداد و شایستگی،
حقیقت،
اصل و خلاصۀ چیزی،
(فلسفه) [جمع: جواهر، مقابلِ عرض] آنچه قائم‌به‌ذات باشد،
[جمع: جواهر] [قدیمی] هریک از سنگ‌های گران‌بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه، و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می‌شود،
[قدیمی، مجاز] درخشش، جلا،
* جوهر بوره: (شیمی) =اسیدبوریک
* جوهر سرکه: (شیمی) =اسیداستیک
* جوهر فرد: (فلسفه) [قدیمی] ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا،
* جوهر گوگرد: (شیمی) =اسیدسولفوریک
* جوهر مورچه: (شیمی) =اسیدفرمیک

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جوهر

گوهر، دوات

عربی به فارسی

جوهر

فروهر , هستی , وجود , ماهیت , گوهر , ذات , اسانس

فرهنگ معین

جوهر

اصل و عصاره هر چیز، هر چیزی که قایم به ذات خودش است، هر سنگ گرانبها. [خوانش: (جُ هَ) [معر.] (اِ.)]

فارسی به عربی

جوهر

ان یکون، حامض، حبر، عصیر، قلب، ماده، مساله، نخاع

نام های ایرانی

جوهر

دخترانه، گوهر

معادل ابجد

یاش جوهر

525

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری