معنی گیاهی غده ای
حل جدول
واژه پیشنهادی
تیروئید
فرهنگ معین
قطعه گوشتی سفت که در بدن به علت بیماری بوجود می آید، عضوی گِرد یا بیضی در بدن که از خود مایع مورد نیاز بدن را ترشح می کند. [خوانش: (غُ دِّ) [ع. غده] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
استخوان نخودی
لغت نامه دهخدا
غده ها. [غ ُدْ دَ / دِ] (اِ) ج ِ غده. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی، غده های جنسی، غده های خدو، غده های فوق کلیوی، غده های لمفاتیکی یا لنفاوی، غده های مترشح. رجوع به این ترکیبات شود.
غده ٔ هیپوفیز
غده ٔ هیپوفیز. [غ ُدْ دَ / دِ ی ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) غده ٔ نخامی. غده ٔ زیرمغزی. رجوع به غده ٔ زیرمغزی شود.
غده ٔ اپیفیز
غده ٔاپیفیز. [غ ُدْ دَ / دِ ی ِ اِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) غده ٔ صنوبری. رجوع به غده ٔ صنوبری شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
آژخ، تومور، دژپیه، دشپیل
فارسی به ایتالیایی
tumore
معادل ابجد
1066