معادل ابجد
گونه در معادل ابجد
گونه
- 81
حل جدول
گونه در حل جدول
- چهره، رخ
- سنخ، صنف، دسته
- سنخ
- لپ
- نوع
- صنف
مترادف و متضاد زبان فارسی
گونه در مترادف و متضاد زبان فارسی
- سنخ، صنف، قبیل، قسم، تیره، دسته، طبقه، نوع، جور، روال، شیوه، طرز، طریق، طور، نحو، نمط، نهج، فام، گون، لون، چهره، رخساره، رخسار، روی، شکل، عذار، خد، لپ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
گونه در فرهنگ معین
- رنگ، نوع، رخ، سیما، قسمت گوشتی زیر چشم ها و ک نار بینی و دهان، لُپ، همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه. [خوانش: (نِ) [په. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
گونه در لغت نامه دهخدا
-
گونه. [ن َ / ن ِ] (اِ) عارض و رخساره که به عربی خد گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری). مجازاً رخسار و چهره را گویند. (انجمن آرا). هریک از برجستگی دو جانب روی آدمی. (یادداشت مؤلف). دو طرف صورت. لپ. چهره و صورت. خَد. عارض. عارضه. وجنه:
تیزی شمشیر دارد و روش مار
کالبد عاشقان و گونه ٔ غمگین.
رودکی (از انجمن آرا).
وز آن پس به روی سپه بنگرید
سپه را همه گونه پژمرده دید.
فردوسی. توضیح بیشتر ...
- گونه. [ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در 16000 گزی شمال خاوری فرمهین و 16هزارگزی راه عمومی. دامنه و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 440 تن است. آب آن از قنات و رودخانه ٔ محلی تأمین میگردد. محصولات آن غلات، بنشن سیب زمینی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. از فرمهین اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
گونه در فرهنگ عمید
-
(زیستشناسی) هریک از برجستگیهای گوشتی دوطرف صورت،
نوع،
طرز،
رنگ: هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گلاندام نازک از پا چنگ (شمس فخری: مجمعالفرس: گونه)،
شکل،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
گونه در فارسی به انگلیسی
- Brand, Cheek, Description, Genre, Ilk, Jowl, Kidney, Kind, Manners, Nature, Order, Range, Sort, Stamp, Stripe, Type, Variant, Variety, Version. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
گونه در فارسی به عربی
- ابحر، جیل، خد، طبیعه، نوع
تعبیر خواب
گونه در تعبیر خواب
-
گونه گلگون: دوردستهای روشن
گونه لاغر: غم
گونه آرایش شده: شرمساری
- لوک اویتنهاو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
گونه در فرهنگ فارسی هوشیار
- عارض و رخساره، چهره
فارسی به ایتالیایی
گونه در فارسی به ایتالیایی
- guancia
فارسی به آلمانی
گونه در فارسی به آلمانی
- Art (f), Backe (f), Frechheit (f), Schreiben, Schriftsatz (m), Setze (f), Tippen, Typ (m), Natur (f) [noun]. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید