معنی گوری

لغت نامه دهخدا

گوری

گوری. [گ َ / گُو] (ص نسبی) گبری. منسوب به گبر. رجوع به گبری شود. (ناظم الاطباء). || نوعی انگور.

گوری. (اِخ) رأس شمالی کوهستان لوزی شکل آرارات. (از جغرافیای شمال ایران تألیف د مرگان ترجمه ٔ ودیعی ص 348).

گوری. (حامص) دویدن چون گورخر. (صحاح الفرس). دویدن مانند گورخر. || عشرت و نشاط و به عشرت و نشاط رفتن. (برهان) (آنندراج). سور و نشاط. (شعوری ج 2 ورق 328). بطر و نشاط. (صحاح الفرس):
خوریم آنچه از ما به گوری خورند
بریم آنچه از ما به غارت برند.
نظامی (شرفنامه ص 484).
رجوع به ترکیب «گوری کردن » شود.
- گوری کردن، عشرت و نشاطکردن. به عشرت و نشاط رفتن:
گوری کنیم و باده کشیم و بُویم شاد
بوسه دهیم بر دو لبان پری وشان.
رودکی.
|| حرص و طمع. (ناظم الاطباء). || (اِ) نامی است که در رامسر به اوری (درختی است جنگلی) دهند. رجوع به اوری شود. || گودالی که در فارس و سواحل و بنادر وقشلاقات بکنند مانند گور و قبر و چاه، و غالباً سر آن تنگ است و زیر آن فراخ است و گندم را در آن زیر زمین انبار کرده، سر آن را ببندند که جز خودشان کسی نداند که در آنجا انبار گندم است، و این کار را گاهی برای حفظ از دشمن و لشکر بیگانه نمایند و گاهی برای حفظ گندم و زیادتی قیمت آن به جهت فروختن، چون قیمت غله گران گردد گندم را بیرون آورند و بفروشند، و آن گندم را نیز گندم گوری گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج).

گوری. (اِخ) کوری. غوری. قصبه ای است در گرجستان که حکومت گاه قدیم سلاطین کارتیل بوده است و شاه عباس آن را فتح کرد. (از عالم آرا ص 877). رجوع به غوری شود.

گوری. (اِخ) دهی است از دهستان خسروشیر بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری جغتای، سر راه اتومبیل رو نقاب که 347 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، زیره و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

گوری. (اِخ) دهی است از دهستان مرغا از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 36 هزارگزی باختر ایذه. کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 219 تن. آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

گوری. (اِخ) دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 23000 گزی شمال خاوری سکوهه و 1200 گزی شوسه ٔ زاهدان به زابل. جلگه و گرمسیر معتدل است. سکنه ٔ آن 3308 تن. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند است. محصول آن غلات و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گوری زانکار

گوری زانکار. [گ ُ] (اِخ) کوهستانی از هیمالیا در نپال که 7145 متر بلندی دارد.


قلعه گوری

قلعه گوری. [ق َ ع َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان مکاوند بخش هفت گل شهرستان اهواز، واقع در 22هزارگزی شمال باختری هفت گل و 5هزارگزی باختر شوسه ٔ هفتگل به مسجد سلیمان. سکنه ٔ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


پیری گوری

پیری گوری. (اِخ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 28/5 هزارگزی شمال کلیبر و 28/5 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی، معتدل، دارای 81 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


گوری شیخ

گوری شیخ. (اِخ) دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 74000 گزی شمال باختری بندرعباس، سر راه فرعی لار به بندرعباس. جلگه و گرمسیر است. سکنه ٔ آن 250 تن است. آب آن از چاه است. محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گوری چی

گوری چی. (اِخ) دهی است از دهستان انگدان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 255000 گزی جنوب کهنوج و 5000 گزی شمال راه مالرو انگدان به بیابان. کوهستانی و گرمسیر و سکنه ٔآن 200 تن و آب آن از رودخانه است. محصول آن خرما وشغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعه ٔ کمدارک جز و این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فارسی به انگلیسی

گوری‌

Sepulchral

فرهنگ فارسی هوشیار

گوری

‎ (صفت) منسوب به گور (قبر) قبری، (اسم) گودالی که در بعضی نقاط مانند قبر یا چاه کنند و سر آن غالبا تنگ است و زیر آن فراخ و گندم را در آن زیر زمین انبار کنند و دهانه آنرا ببندند بطوری که جز مالک آن کسی نداند که در آنجا انبار گندم است و این عمل را گاه برای حفظ غلات از دشمن یا سپاهیان بیگانه کنند و گاه برای حفظ آنها و زیاد شدن قیمت تا بهنگام بیرون آورند و بفروشند. یا گندم گوری. گندمی که بطریق مذکور انبار کنند و بهنگام گرانی بیرون آورند و بفروشند. ‎ (صفت) منسوب به گبر گبری، (اسم) گبری، (اسم) نوعی انگور.

فرهنگ معین

گوری

(حامص.) عشرت، نشاط.

حل جدول

گوری

مخترع ماشین یخ سازی

معادل ابجد

گوری

236

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری