معنی گنه

گنه
معادل ابجد

گنه در معادل ابجد

گنه
  • 75
حل جدول

گنه در حل جدول

فرهنگ معین

گنه در فرهنگ معین

  • (گُ نَ) (اِ.) مخفف گناه.
لغت نامه دهخدا

گنه در لغت نامه دهخدا

  • گنه. [گ ُ ن َه ْ] (اِ) مخفف گناه. (آنندراج):
    اصحاب گنه را به گنه دیر بگیرد
    وآنگه که بگیرد زبر و زیر بگیرد.
    منوچهری.
    گنه و کاهلی خود به قضا بر چه نهی
    که چنین گفتن بی معنی کار سفهاست.
    ناصرخسرو.
    گویی که من ندانم چیزی و بی گناهم
    نیزت گنه چه باید چون خویشتن نکشتی ؟
    ناصرخسرو (دیوان ص 472).
    ای که گنه ازروزگار بینی
    وز جهل معادای روزگاری.
    ناصرخسرو.
    میکشدش چون گنه حادثه سیماب وار
    عادت سیماب گیر بی دل و جان زنده دار. توضیح بیشتر ...
  • گنه. [گ ُ ن َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 33 هزارگزی جنوب خاوری ماه نشان و 3 هزارگزی راه عمومی واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 100 تن است. آب آن از رودخانه ٔ زنگین تأمین می شود. محصول آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). توضیح بیشتر ...
  • گنه. [گ َ ن َ] (اِخ) مرکز بخش آلیه از ناحیه ٔ ویشی (در فرانسه) در کنار آندلو دارای 5200 تن جمعیت. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

گنه در گویش مازندرانی

  • فربه، برخورد می کند، هرچیز گلوله شده
  • گونه، رخسار
فرهنگ فارسی هوشیار

گنه در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید