معنی گنجور

گنجور
معادل ابجد

گنجور در معادل ابجد

گنجور
  • 279
حل جدول

گنجور در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گنجور در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خازن، خزانه‌دار، خزینه‌دار، گنج‌بان، صاحب‌گنج، گنج‌دار
فرهنگ معین

گنجور در فرهنگ معین

  • (گَ وَ) [په.] (ص.) خزانه دار.
لغت نامه دهخدا

گنجور در لغت نامه دهخدا

  • گنجور. [گ َ / گ َ وَ] (ص مرکب، اِ مرکب) (از: گنج + ور ur = ور، پسوند اتصاف و دارندگی) پهلوی گنجبر جزء دوم از مصدر بر (بردن) است، یعنی برنده وحامل گنج. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). خزانه دار. (غیاث اللغات) (از برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی). خزینه دار. (اوبهی) (انجمن آرا) (آنندراج) (شعوری ج 2 ص 297). خزانچی. بندار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 303). حافظ گنج. خازن. انباردار. بایگان. بادگان. خاصگی:
    ز دستور گنجور بستد کلید
    همه کاخ و میدان درم گسترید. توضیح بیشتر ...
  • گنجور. [گ َ] (اِخ) در انجمن آرای ناصری آمده: گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعلی مسکویه به الحاق حکمتهای هند و روم و عرب آن را انجام داده و هنوز در میان مردم متداول و معروف و در نهایت نفاست میباشد! ابوعلی مسکویه (به نقل حواشی ترجمه ٔ تاریخ ادبیات اته صص 260- 261) نام این شخص را گنجور (؟) وزیر ملک ایرانشهر (؟) نوشته است، ولی هویت این شخص معلوم نیست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گنجور در فرهنگ عمید

  • صاحب‌گنج، خزانه‌دار،
فارسی به انگلیسی

گنجور در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

گنجور در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گنجور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • خزانه دار، بندار، خزانچی، بایگان، خازن، انباردار، خاصگی، حافظ گنج. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
عبارت های مشابه