معنی گشودن

گشودن
معادل ابجد

گشودن در معادل ابجد

گشودن
  • 380
حل جدول

گشودن در حل جدول

فرهنگ معین

گشودن در فرهنگ معین

  • (گُ دَ) (مص م.) باز کردن.
لغت نامه دهخدا

گشودن در لغت نامه دهخدا

  • گشودن. [گ ُ دَ] (مص) گشادن. باز کردن. واکردن. افتتاح:
    نبست ایچ در داور بی نیاز
    کز آن به دری نیز نگشود باز.
    فردوسی.
    چنین گفت رستم به ایرانیان
    که اکنون بباید گشودن میان.
    فردوسی.
    دری بر تو نخواهد زین گشودن
    نه معنی خواهدت زین رخ نمودن.
    ناصرخسرو.
    مبین در نقش گردون کآن خیال است
    گشودن بند این مشکل محال است.
    نظامی.
    || به مجاز، روشن کردن. توضیح دادن. حل کردن. مسئله یا معما و جز آن: اگر نه او [ابوحنیفه] راه اجتهاد بنمودی در همه جهان که مسئله بگشودی و خوان مسلمانی او نهاد و مسائل او گشاید دیگران تصرف کردند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گشودن در فرهنگ عمید

  • باز کردن،

    رها کردن،
فارسی به انگلیسی

گشودن در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

گشودن در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گشودن در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

گشودن در فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

گشودن در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید