معنی گزینه

لغت نامه دهخدا

گزینه

گزینه. [گ ُ ن َ / ن ِ] (ن مف) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد. (برهان) (آنندراج):
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام.
مجیرالدین بیلقانی.
|| (اِ) ترجمه ٔ خاصیت هم هست. (برهان). و رجوع به گزینش و گزینی شود.

گزینه. [گ َ ن َ/ ن ِ] (اِ) چکش و پتک دراز مسگران باشد که میان ظروف بدان عمیق سازند. (برهان) (آنندراج):
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه ٔ من.
خاقانی.
|| گنجینه و مخزن. (برهان) (آنندراج). گزنه. غزنه. غزنی. غزنین. جزنق (معرب) = گنجه. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند. (برهان). کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.

فارسی به انگلیسی

گزینه‌

Alternative, Choice

فرهنگ عمید

گزینه

هر یک از پاسخ‌های آزمون تستی،
(صفت) برگزیده، انتخاب‌شده،
(صفت) شخص برجسته و والا،

فرهنگ فارسی هوشیار

گزینه

انتخاب شده

فرهنگ معین

گزینه

مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده، هر یک از پاسخ های یک آزمون، هر یک از دو یا چند شیئی، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد. [خوانش: (گُ نِ) (اِ.)]

حل جدول

گویش مازندرانی

گزینه

گزنه


گزینه خارش

خورشت گزنه


اسبه گزینه

گزنه ی سفیدرنگ


کل گزینه

گزنه ای که گزش نداشته باشد


کر گزینه

گزنه ای که گزش ندارد


گزینه آش

آشی که سبزی آن از گیاه گزنه باشد و در آخرین چهارشنبه ی سال...

فارسی به عربی

صفحه گزینه

لوحه المفاتیح

معادل ابجد

گزینه

92

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری