معنی گریختن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(گُ تَ) [په.] (مص ل.) در رفتن، به هزیمت شدن.
فرهنگ عمید
فرار کردن، در رفتن، گرختن، گریزیدن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرار کردن، فلنگبستن، متواریشدن، هرب
فارسی به انگلیسی
Decamp, Elope, Escape, Flee, Fly, Wriggle
فارسی به ترکی
kaçmak
فارسی به عربی
اهرب، تهرب، زله، صحراء، هروب
تعبیر خواب
گریختن درخواب. دلیل رستگاری است و بعضی گویند، دلیل که بر دشمن ظفر یابد، زیرا که موسی درخواب دید به فرعون می گریخت بعد، از شر فرعون رستگاری یافت و بر وی ظفر یافت. - محمد بن سیرین
گریختن در خواب اگر بدون فریاد و زارى باشد، دلیل شادى و سرور است.
اگر با زارى همراه باشد نشانگر مصیبت است.
- امام جعفر صادق علیه السلام
اگر دید مردان از زنان می گریختند، دلیل که بیننده را از بزرگی ترس بود. - جابر مغربی
فرهنگ فارسی هوشیار
در رفتن، بهزیمت شدن، فرار
فارسی به آلمانی
Flu.chten, Sich aus dem staub machen, Sich verbergen
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1280