معنی گرفت

گرفت
معادل ابجد

گرفت در معادل ابجد

گرفت
  • 700
حل جدول

گرفت در حل جدول

  • در نجوم به خسوف و کسوف مى گویند
فرهنگ معین

گرفت در فرهنگ معین

  • مؤاخذه، ایراد، گرفتن، اخذ، غرامت، تاوان، خسوف، کسوف، گرفتاری، جرم، جنایت. [خوانش: (گِ رِ) (مص مر. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

گرفت در لغت نامه دهخدا

  • گرفت. [گ ِ رِ] (مص مرخم، اِمص) لرزانیدن انگشت و دست باشد در سازهای ذوی الاوتار تا نغمه ٔ موج دار و جوهردار بر گوش خورد. || مؤاخذت. (برهان). اخذ. نقد. اعتراض. ایراد. گرفت و گیر:
    مسلمانان مسلمانان بترسید از گرفت حق
    که چون بگرفت پیش آید هزاران کار مستنکر.
    سیدحسن غزنوی.
    رجوع به گرفت و گیرشود. || اخذ. گرفتن:
    دست کوته کن از گرفت حرام
    بر سر آرزوی خود زن گام.
    سنایی.
    (از فیه مافیه چ فروزانفر ص 303). || غرامت و تاوان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گرفت در فرهنگ عمید

  • مؤاخذه، بازخواست،
    غرامت، تاوان،
    طعنه و سرزنش،
    [قدیمی] =گرفتن
    * گرفت‌وگیر: (اسم مصدر)
    گرفتن و دربند کردن،
    درگیری
    مؤاخذه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

گرفت در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

گرفت در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گرفت در فرهنگ فارسی هوشیار

واژه پیشنهادی

گرفت در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید