معنی گردونه

لغت نامه دهخدا

گردونه

گردونه. [گ َ ن َ / ن ِ] (اِ) بمعنی گردون است. (برهان). ارابه. عراده. چرخ. گاری:
به گردونه ها بر چه مشک و عبیر
چه دیبا ودینار و مشک و حریر.
فردوسی.


گردونه کش

گردونه کش. [گ َ ن َ/ ن ِ ک َ / ک ِ] (نف مرکب) کشنده ٔ ارابه و گردونه.


گردونه ٔ داود

گردونه ٔ داود. [گ َ ن َ / ن ِ ی ِ وو] (اِخ) نعش و بنات النعش کبری.

فارسی به انگلیسی

گردونه‌

Dolly, Drum, Wheel

فرهنگ فارسی هوشیار

گردونه

(اسم) ارابه گاری گردون: بگردونه ها بر چه مشک و عبیر چه دیبا و دینار و مشک و حریر، ارابه ای که توپ را حمل کند: توپهای بزرگ سنگ انداز را که در گنجه بود بنیروی اقبال شاهی از آب کر گذرانیده باعرابه و گردونه باردوی معلی آورد. یا گردونه داود. بنات النعش کبری، نعش (از بنات النعش) .


گردونه کش

(صفت) کشنده و حامل گردونه.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گردونه

چرخ، ارابه، گاری

فرهنگ معین

گردونه

(گَ نِ) (اِ.) ارابه، گاری، چرخ.

فرهنگ عمید

گردونه

چرخ، ارابه، گاری،
هرچیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد،

فارسی به عربی

گردونه

ترخیص


گردونه کندرو

دوده بزاقه

اصطلاحات سینمایی

گردونه خرچنگی

گردونه کوچک سیاری، با چهار چرخ که می تواند در جهت های مختلف حرکت کند. این وسیله می تواند حرکت های عرضی و زاویه دار انجام دهد. دوربین روی بازویی سوار است که می تواند بالا و پایین برود. این وسیله به ویژه در مناطق تنگ و بسته بسیار سودمند است.


گردونه ، دالی

صفحه ای متحرک روی چهار چرخه که برای حمل دوربین، فیلم بردار و گاه دستیارش استفاده می شود و امکان حرکت دادن بی سر و صدای دوربین را فراهم می کند. این وسیله در فضاهای کوچک بسیار مفید است. در این وسیله، خود دوربین روی پایه ای قرار می گیرد که بالا و پایین و حتی در برخی از آنها، عقب یا جلو هم می شود.

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

گردونه

285

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری