معادل ابجد
گرداب در معادل ابجد
گرداب
- 227
حل جدول
گرداب در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
گرداب در مترادف و متضاد زبان فارسی
- ورطه، طوفان
فرهنگ معین
گرداب در فرهنگ معین
- (گِ) (اِمر. ) جایی عمیق در رودخانه یا دریا که آب در آن می چرخد و به قعر فرو می رود. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
گرداب در لغت نامه دهخدا
-
گرداب. [گ ِ] (اِ مرکب) (از: گِرد + آب) ورطه. (آنندراج). جرداب معرب گرداب است. (منتهی الارب). جرذاب. (دهار). غرقاب:
به آب اندر افکنده شاه دلیر
سرش گه ز بر بود و گاهی به زیر
که از مرغ آن کشته نشناختند
به گرداب ژرف اندر انداختند.
فردوسی.
گرد گرداب مگرد اَرْت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.
لبیبی.
به گرداب در غرقگان را دلیر
مگیر ار نباشی بدان آب چیر.
اسدی.
صاحب رأی. پیش از آنکه در گرداب مخوف افتدخود را به پایاب تواند رسانید. توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 40هزارگزی خاور اردکان و 25هزارگزی راه عمومی لردگان به پل کوه. هوای آن معتدل است و 126 تن جمعیت دارد. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پی رجه سورتیجی، واقع در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری و 54هزارگزی شمال کیاسر. هوای آن کوهستانی و معتدل، مرطوب و مالاریایی و دارای 105 تن جمعیت است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و مختصر برنج. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرجهان شهرستان آباده، واقع در 54000گزی شمال باختری سودیان، کنار راه فرعی ده بید به بوانات. دارای 25 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان، واقع در 14هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان و 61هزارگزی خاوری راه شوسه ٔبهبهان به اهواز. هوای آن معتدل و دارای 120 تن جمعیت است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالی، قالیچه، جوال و پارچه بافی است. ساکنین از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علا از بخش مرکزی شهرستان سمنان. سومین ایستگاه از سمنان به دامغان که در 50هزارگزی واقع است. سکنه ٔ آنجا همان کارمندان ایستگاه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان منگره ٔ بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد، واقع در 36هزارگزی شمال باختری حسینیه و 15هزارگزی خاور شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، انار، انجیر و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش بافی است. بقعه ای به نام سیدتاج الدین در آنجا وجود دارد. ساکنین آن از طایفه ٔ میرعالی خانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ تنکابن به چالوس. هوای آن معتدل، مرطوب و مالاریایی است. دارای 110 تن سکنه میباشد. آب آن از رودخانه ٔ کاظم رود تأمین میشود. محصول آنجا برنج، مرکبات، لبنیات و عسل است. شغل اهالی زراعت، گله داری و تهیه ٔ زغال است. راه آن مالرو است. اهالی آن تابستان به حدود ییلاق لنگا میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). توضیح بیشتر ...
- گرداب. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان توابع تنکابن. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 105). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
گرداب در فرهنگ عمید
- جایی در دریا که آب دور خود میچرخد و فرو میرود، آبگرد،
فارسی به انگلیسی
گرداب در فارسی به انگلیسی
- Eddy, Vortex, Whirlpool
فارسی به ترکی
گرداب در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
گرداب در فارسی به عربی
- خلیج، قرعه
نام های ایرانی
گرداب در نام های ایرانی
- پسرانه، از شخصیتهای گرشاسب نامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار. توضیح بیشتر ...
تعبیر خواب
گرداب در تعبیر خواب
- دیدن گرداب در خواب، نشانه روبرو شدن با خطری بزرگ است. اگر مراقب خود نباشید، دشمنان به شهرت شما آسیب خواهند ساخت. - آنلی بیتون. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی
گرداب در گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
گرداب در فرهنگ فارسی هوشیار
- جائی در دریا که آب دور خود میچرخد و فرو میرود
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید