معنی گرا

گرا
معادل ابجد

گرا در معادل ابجد

گرا
  • 221
حل جدول

گرا در حل جدول

  • غلام و بنده
  • بنده، غلام
فرهنگ معین

گرا در فرهنگ معین

  • حجام، سرتراش، دلاک، بنده، غلام،
لغت نامه دهخدا

گرا در لغت نامه دهخدا

  • گرا. [گ َرْ را] (ص، اِ) گرای. حجام. (غیاث). سرتراش و دلاک. (برهان). حلاق. مزین:
    بمکد واﷲ خواجه بمکد واﷲ
    . چون کبه بمکد گرا.
    معروفی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
    گر بچخد گردن گرا بزن
    ورنه قدمگاه نخستین بکن.
    نظامی.
    اینچنین گرای خائن را ببین
    ما گمان برده که باشد او امین.
    مولوی.
    شیشه ٔ پرخون که گرا می مکد
    بر امید نفع دل خوش میکند.
    مولوی (از آنندراج).
    کاکا نامت چگونه آقا کردی
    کافر نکند آنچه تو گراکردی
    ریحان سیاه مادرت سیده نیست
    چون اسم شریف خود شریفا کردی. توضیح بیشتر ...
  • گرا. [گ َرْ را] (اِخ) (طاق. ) طاق گره. بنایی است کوچک که طبق طرح قصرهای هتره ساخته شده و در جاده ٔ بغداد به کرمانشاه واقع است و کاملاً شبیه به معبد بیشاپور میباشد. رجوع به ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین ص 325 و طاق گرا شود. توضیح بیشتر ...
  • گرا. [گ َرْ را] (اِخ) القطیف کنونی. (ایران باستان ص 212). بندر گرا از جمله ٔ بنادر معروف دوره ٔ ساسانی است. رجوع به ایران باستان ص 1509 و 2080 شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گرا در فرهنگ عمید

  • بنده، غلام،

    حجام،

    دلاک،
فرهنگ فارسی هوشیار

گرا در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه