معنی گذشته
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(گُ ذَ تِ) (ص مف.) رفته، سرآمده.
فرهنگ عمید
رفته،
سرآمده،
[قدیمی، مجاز] مرده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیش، دیرین، دیرینه، سابق، قبل، قبل، قدیم، ماسبق، ماسلف، ماضی، متقدم، سپری، منقضی
فارسی به انگلیسی
Bygone, Gone, Past, Olden, Yesterday
فارسی به ترکی
geçen, geçmiş, önceki
فارسی به عربی
ظهر، قدیم، ماضی، متاخرا
فرهنگ فارسی هوشیار
پیشین، رفته، ایام گذشته
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Alt, Ru.cken, Rücken (m), Spät, Unterstützen, Verspätet, Wieder, Zuru.ck, Zurück, Beendet, Vergangen, Vergangenheit (f), Vorbei, Vorüber
واژه پیشنهادی
باستان
معادل ابجد
1425