معنی گداخته

گداخته
معادل ابجد

گداخته در معادل ابجد

گداخته
  • 1030
حل جدول

گداخته در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گداخته در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • مایع، مذاب، داغ، تحلیل‌رفته
فرهنگ معین

گداخته در فرهنگ معین

  • (گُ تِ) (اِمف.) ذوب شده، مذاب.
لغت نامه دهخدا

گداخته در لغت نامه دهخدا

  • گداخته. [گ ُت َ / ت ِ] (ن مف / نف) ذوب شده. گدازیده:
    زآن عقیقین مئی که هرکه بدید
    از عقیق گداخته نشناخت
    هر دو یک گوهرند لیک بطبع
    این بیفسرد وآن دگر بگداخت.
    رودکی.
    او را یافتم چون تار مویی گداخته. (تاریخ بیهقی). بفرمود تا ستونها برآوردند از چهل گز از سنگ خام و بفرمود تا دیوان به ارزیز گداخته بیندودند. (قصص الانبیاء ص 175). ترنگبین گداخته و پالوده و بقوام آورده. (ذخیره خوارزمشاهی).
    مرغ قنینه بلبل عید است پیش شاه
    گل در دهن گداخته و ناله در برش. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گداخته در فرهنگ عمید

  • ذوب‌شده‌، گدازیده، واشده،

    سرخ‌شده در اثر حرارت،
فارسی به انگلیسی

گداخته در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

گداخته در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گداخته در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ (اسم) ذوب شده (فلز روغن موم و جز آن) آب شده گدازیده: ترنگبین گداخته و پالوده و بقوام آورده، مایع مقابل جامد. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید