معنی گداختن

گداختن
معادل ابجد

گداختن در معادل ابجد

گداختن
  • 1075
حل جدول

گداختن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گداختن در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

گداختن در فرهنگ معین

  • (مص م. ) آب کردن، ذوب کردن، (مص ل. ) آب شدن فلز و روغن و غیره به وسیله حرارت، ذوب شدن، لاغر کردن، کاستن. [خوانش: (گُ تَ) [په. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

گداختن در لغت نامه دهخدا

  • گداختن. [گ ُ ت َ] (مص) آب کردن. ذوب کردن. حل کردن میعان فلزی یا برف و یخ بوسیله ٔ حرارت. مَیع. تَمَیﱡع: فِتنَه، گداختن و در آتش انداختن سیم و زر جهت امتحان. اصطهار؛ گداختن چیزی را. صَهر؛ گداختن چیزی را. صَلج، گداختن سیم را. جَمل، گداختن پیه را. اجمال، گداختن پیه را. اجتمال، گداختن پیه را. هم َّ؛ گداختن پیه را. (منتهی الارب). حَم ّ؛ گداختن پیه. گداختن دنبه. (تاج المصادر بیهقی). انمیاع، گداختن روغن. سَبک، گداختن سیم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گداختن در فرهنگ عمید

  • فلز یا چیز دیگر را به قوۀ حرارت ذوب‌ کردن،
    (مصدر لازم) آب ‌شدن یا واشدن جسم جامد در اثر حرارت، گدازیدن، پزاختن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

گداختن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

گداختن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

گداختن در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گداختن در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید