معنی گدا

گدا
معادل ابجد

گدا در معادل ابجد

گدا
  • 25
حل جدول

گدا در حل جدول

  • سائل، دریوزه
  • سائل، متکدی
  • سائل، دریوزه، متکدی
  • دریوزه
  • سائل، بی نوا، تهیدست، فقیر، مفلس، ممسک، لئیم، دریوزه گر، متکدی. توضیح بیشتر ...
  • دریوزه، دک، سائل، متکدی
مترادف و متضاد زبان فارسی

گدا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌نوا، تلنگی، تهیدست، فقیر، مفلس، ندار، نیازمند، لئیم، ممسک، نخور، دریوزه‌گر، سائل، متکدی، انگل. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

گدا در فرهنگ معین

  • (گَ یا گِ) (ص. ) سایل، دریوزه گر. ،~ی سامره کنایه از: گدای بسیار سمج. ، ~گشنه بسیار فقیر. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

گدا در لغت نامه دهخدا

  • گدا. [گ َ / گ ِ] (ص، اِ) در اوستایی گد (خواهش کردن، خواستن)، هندی باستان گوئیدیو (خواهش میکنم)، کردی مستعار گهدا (گدا)، گیلکی گدا. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || سائل بکف. دریوزه گر. راه نشین. دریوزه گر و سائل. (آنندراج). آنکه زبان به سؤال گشاید نزد همه کس. گدای. فقیر. مسکین. کشه. (صحاح الفرس). درویش. محتاج: هطره؛ زاری و تذلل گدا پیش توانگر وقت. (منتهی الارب).
    هرگز جمال مال ندیده ست جز بخواب
    هرکو گدای از پس دیگر گدا شده ست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

گدا در فرهنگ عمید

  • نادار، بینوا،
    کسی که وجه ‌معاش خود را به‌رایگان از دیگران طلب کند،
    (صفت) [عامیانه، مجاز] خسیس،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

گدا در فارسی به انگلیسی

  • Beggar, Fakir, Mendicant, Needy, Pauper
فارسی به ترکی

گدا در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

گدا در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

گدا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • فقیر، مسکین، درویش، محتاج
فارسی به ایتالیایی

گدا در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

گدا در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید