معنی گاریبالدی

حل جدول

گاریبالدی

رهبر سرخ جامگان ایتالیا


رهبر سرخ جامگان ایتالیا

گاریبالدی


میهن پرست ایتالیایی

گاریبالدی

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

غریبالدی

غریبالدی. [غ َ] (اِخ) معرب گاریبالدی از رجال ایتالیا. (از اعلام المنجد). رجوع به گاریبالدی شود.


گریبالدی

گریبالدی. [گ َ] (اِخ) رجوع به گاریبالدی شود.


کاپررا

کاپررا.[رِ] (اِخ) جزیره ای کوچک واقع در ساحل شمال شرقی «ساردنی ». این جزیره بسبب اقامت «گاریبالدی » در آن معروف و نامدار شده است.


منتانا

منتانا. [م َ] (اِخ) شهری است به ایتالیا، از ولایت روم و در شمال شرقی شهرروم واقع است و 13800 تن سکنه دارد. در سال 1876 گاریبالدی سردار ایتالیا در این شهر بوسیله ٔ نیروهای فرانسوی و مذهبیون ایتالیا منهزم گردید. (از لاروس).


پی نهم

پی نهم. [ی ِ ن ُ هَُ] (اِخ) (ماستائی - فرتی) پاپ مسیحی از سال 1846 تا سال 1878 م. صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: وی 32 سال یعنی بیش از همه ٔ اسلافش حکمرانی نموده است. از ابتدای امر اصلاحات زیادی در امورپاپی بموقع اجرا گذارد ولی در خلال همین احوال نهضتی استقلالی در تمام کشور ایتالیا ظهور کرده بود و موجب اعلام جمهوریت گردید و در نتیجه پاپ به پادشاه ناپل ملتجی شد و سرانجام پس از یک سال توسط ناپلئون سوم به رم بازگشت، ولی احوال سیاسی بکلی تغییر یافته بود.اوضاع و احوال کشور اجازه ٔ اصلاحات نمیداد. ناچار کافه ٔ امور سیاسی را به کف کفایت کاردینال آنطونلی واگذار کرد و خود به امور دینی صرف پرداخت. در خلال این احوال جمعی از علمای نصارا مسئله ٔ مصیب بودن پاپ را مطرح کردند و خواستند وی را مصون از خطا قرار بدهند ولی اتحاد ایتالیا در ترقی بود و اکثر قلمرو پاپ را به پادشاهی کشور ملحق ساختند و فقط رم و اطرافش بدستیاری و کمک عساکر فرانسه در برابر گاریبالدی پایداری توانستند. بسال 1870 م. فرانسه مغلوب آلمان گردید وبدین طریق پاپ بی حامی و سرپرست ماند و راه لشکر ایتالیا به رم بازشد. پس پادشاه وقت ویکتور امانوئل پای تخت را از فلورانس به رم منتقل ساخت، و بدین طریق حکومت ظاهری پاپ خاتمه پیدا کرد، و حکومت روحانی وی به موجب عهدنامه ای تصدیق شد و سالانه مبلغ 3200000 فرانک به مسند پاپی تخصیص داده شد. اما پی نهم نه معاهده و نه تخصیص هیچکدام را نپذیرفت و خود را به سمت اسیری شناساند و از آن زمان به بعد از واتیکان قدم بیرون ننهاد و پس از وفات ویکتور امانوئل بسال 1878 م. درگذشت. و لئون 13 پاپ مسیحی و خلفش شیوه ٔ او را پیش گرفت. ملک خویش را مغضوب و خود را اسیر معرفی کرد.


پیامونته

پیامونته. [مُن ْ ت ِ] (اِخ) (دامنه ٔ کوه). پیمون نام خطه ٔ بزرگی در انتهای شمال غربی ایتالیا، از دو طرف مغرب و شمال محاط بعقبه ٔ جبال آلپ و از جهت جنوب محدود بسلسله ٔ جبال آپنین قسمت علیای حوضه ٔ نهر پو را تشکیل دهد. از طرف شمال، بسویس، از سمت مغرب بفرانسه و از جانب جنوب بلیگوریا و از سوی مشرق به لومباردیا محدود باشد و میان 44 درجه و 46 درجه و 27 دقیقه ٔ عرض شمالی و 5 درجه و 11 دقیقه و 6 درجه و 52 دقیقه ٔ طول شرقی امتداد یافته است. طول اعظم ممتده اش از جنوب غربی بسوی شمال شرقی به 282 و عرض اعظمش به 178 هزارگز میرسد. مساحت آن 29349 هزار گز مربع و کرسی آن شهر تورینو است و این خطه بچهار ایالت: تورینو، کونی، نواره، الکساندریا منقسم شده است. پیامونته تماماً در ساحل آدریاتیک واقع گشته و طرف علیای حوضه ٔ نهر پو را تشکیل میدهدو علاوه بر این رود، نهرهای: تانارو، استوره، بورمیدا، نربیا، دوآره، سسنا و تسین نیز از جبال واقعه در اطراف خطه سرچشمه گرفته و پس از سیراب کردن اراضی تماماً وارد نهر پو میشوند. جهات شمال و مغرب و جنوب این ایالت از دامنه های دو سلسله ٔ جبال آلپ و آپنین تشکیل شده است، قسمت وسطی و جهت شرقی آن جلگه است و بااین وصف بازوئی از او بسوی شمال امتداد یافته تا اواسط کشانیده شود و علاوه بر این در میان تورینو و آلکساندریا کوهی ممتد از مشرق بسوی مغرب و در بین جلگه ها چندین تل و پشته نمایان است و در نتیجه مواقع و مناظری بس دلکش و خرم پدید آورده است. هوایش در کوهستانها بسیار سرد ولی سالم و در جلگه ها معتدل و در عین حال سریعالتحول میباشد. اراضی بسیار حاصلخیزی دارد علی الخصوص که فعالیت و سرزندگی سکنه اش بر رونق آن افزوده است و عمده ٔ محصولات آن عبارتست از: گندم، ذرت، کتان، کنف، برنج و دیگر حبوبات و تغذی عمده ٔ اهالی ازذرت است، باغ و باغچه های فراوان در دامنه ٔ جبال و بغازها دیده میشود و شراب بسیار خوب دارد، از آنجا ابریشم کلی بدست می آید، معدن آهن و غیره بسیار دارد ولی بسبب نبودن سوخت استخراج نمیشود و مرمرهای بسیار عالی سفید، سبز، زرد، سماقی و احجار بنائی بسیار زیبادارد، معادن نمک متبلور آن نیز بسیار است. چراگاههای فراوان نیز دارد، اما حیوانات اهلیش آنقدرها نیست.اسبهایش پرزور ولی کوچکند، حیوانات وحشی در کوههای بلند یافت میشود در جاهای پست حیوانات شکاری اندک است، صنایع آنجا روزبروز رو بترقی میرود و مخصوصاً کارخانجات منسوجات ابریشمی، نخی، پشمی فراوان دارد، ادوات و آلات فراوان از آهن و پولاد میسازند، کارخانجات اسلحه سازی و دباغخانه های بسیار دارد، خطوط آهن آن بسیارست و بوسیله ٔ تونلی در سلسله ٔ آلپ با خطوط آهن فرانسه اتصال یافته و تجارت پرفعالیتی بوجود آورده است.اهالی آنجا مردمی دلیر و کوشا هستند و با یک نوع زبان ایتالیائی قریب بزبان فرانسه ٔ ولایتی معمول در جنوب فرانسه تکلم میکنند که با زبان ایتالیائی ادبی بس متفاوتست و برخی نیز بزبان فرانسه سخن میگویند. خطه ٔپیامونته در ازمنه ٔ قدیمه مسکن گلها یعنی اقوام کلت بوده، بعدها رومیان آنجا را تصرف کردند و هنگام سقوط این دولت تدریجاً بدست هرول ها و استروگوتها و لومباردها افتاد و بالاخره تابع شارلمانی شد و سپس شکل نواحی ملوک الطوایفی گرفت و در اوائل قرن یازدهم میلادی هومبرتو کنت ساووا پاره ای از نقاط پیامونته را ضبط کرد و احفاد وی متدرجاً ممالک خود را توسعه دادند چنانکه آمده ٔ هشتم از آن خاندان بسال 1391 م. عنوان دوک ساووا یافت و همچنین ویکتور آمده ٔ دوم بر فرانسه و اسپانیول و اتریش در 1720 غلبه کرد و عنوان پادشاهی ساردنی را بدست آورد. در 1796 بناپارت پیامونته را ضبط کرد و بفرانسه ملحق ساخت و در نتیجه ویکتور امانوئل اول بساردنی منتقل شد و پس از سقوط بناپارت در 1814 بجای خود بازگشت و از سال 1848 پیامونته برای پرورش فکر اتحاد ایتالیا مرکزیتی پیدا کرد چنانکه ویکتور امانوئل بدستیاری نیروهای فرانسوی اکثر نقاط ایتالیا را از دولت اتریش بازپس گرفت و عنوان پادشاهی ایتالیا را بدست آورد و بکمک گاریبالدی و ماچینی و کاوورک اتحاد ایتالیا را بسط داد و پایتخت را اول به فلورانس و سپس به رم منتقل ساخت. (قاموس الاعلام ترکی).


حاجی سیاح

حاجی سیاح. [س َی ْ یا] (اِخ) (1252- 1344 هَ. ق.). میرزا محمد علی پسر ملامحمد رضای محلاتی معروف بحاجی سیاح، در حدود سنه ٔ 1252 هَ. ق. در محلات متولد شد و در شب جمعه ٔ هفتم ربیعالاول سنه ٔ 1344 هَ. ق. مطابق سه مهرماه 1304 هَ. ش. در تهران وفات یافت درسن نود و دو سالگی. از قراری که از خود آن مرحوم در مراسله ای که از او در روزنامه ٔ ایران مورخه ٔ 6 مهر ماه 1304 هَ. ش. منتشر شده منقول است نقاطی را که سیاحت کرده بطور خلاصه از قرار ذیل است. در حدود سنه ٔ 1257 هَ. ق. در بیست و سه سالگی خود هوس سیاحت و جهانگردی بر او غلبه کرد و بدون آنکه کسی را از قصد خود مطلع کند از محلات بقفقازیه حرکت کردو در آنجا از زبان ارمنی و ترکی و روسی آنقدر که بتواند به یکی از آن زبانها تکلم کرده رفع حاجت کند بیاموخت و در تفلیس در یکی از مدارس آنجا معلم زبان عربی و فارسی گردید و پس از چندی از آنجا به استامبول رفت و در مدرسه لازاریستها زبان فرانسه را تحصیل کرد و از آنجا بفرانسه و انگلستان و ایطالیا رفت و در این مملکت اخیر بملاقات پاپ پی نهم نایل آمد و گاریبالدی معروف را نیز در آنجا بدید و سپس بسوئد و نروژ و آلمان رفت و در این مملکت اخیر دوبار بیسمارک را از قراری که خود میگوید ملاقات کرده است و از آنجا بروسیه رفته و بوسیله ٔ قنسول ایران بحضور تزار الکساندر دوم رسیده است و در مراجعت به استامبول با سید جمال الدین افغان (عین تعبیر خود حاجی سیاح است) آشنا شد و از مریدان او گردید سپس سایرممالک اروپا را از قبیل سویس و اطریش و دانمارک و پرتغال و یونان و اسپانی و رومانی و بلغارستان را سیاحت کرد و پس از بندر هاور بکشتی نشسته به نیویورک رفت و سالها در ممالک متحده ٔ امریکای شمالی بسیاحت مشغول بود و خود میگوید که کراراً بملاقات رئیس جمهوری مسترگرن نائل آمده است. از امریکا بمساعدت حکومت امریکا توانسته است مسافرتی بژاپون کند، در ژاپون (نمیگوید در کدام شهر) با حاج عبداﷲ بوشهری که چهل سال بود در ژاپون اقامت داشت آشنا شده و بصیرت او در کار سیاحت او مساعدتها کرده سپس از ژاپون بچین آمده وغالب شهرهای برمه و سنگاپور را سیاحت کرده و از آنجا بهندوستان رفته و مدتهای مدید در آن سرزمین گردش کرده است و از آنجا به افغانستان و ترکستان که تازه به تصرف روس درآمده بود رفته است. بعد گوید نه مرتبه به مکه مشرف شده است و در مصر دیده بوده است که مردم در مجالس و محافل آشکارا حشیش می کشیده اند مانند تنباکو و توتون والعهده فی ذلک علیه، و میگوید در عکا روزی به حمام رفته بودم جوانی شخصی را شست و شو میداد و دائم سرو دستش را می بوسید، آهسته جویا شدم معلوم شد آنکه استراحت کرده میرزا حسین علی (بهاء) و آن جوان عباس افندی است. در سنه ٔ 1295 هَ. ق. به ایران مراجعت کرد ولی مشاهده ٔ بدبختی مردم که در نتیجه ٔ قحطی معروف چند سال قبل هنوز باقی بود بی اندازه او را متأثر کرده که مجدداً بهندوستان و چین و آمریکا مسافرت کرده و این مسافرت مجدد او سه سال طول کشیده و در مراجعت در بمبئی بخدمت هم شهری خود آقاخان محلاتی سیدحسن شاه رسیده و او کاغذی از مادرش به او نشان داده و اورا تشویق به مراجعت وطن و دیدار مادر و اقارب و خویشان نمود او نیز سخن او را پذیرفته به ایران مراجعت کرد و در آنجا تأهل اختیار نمود. معاشرت او با سید جمال الدین افغانی وقتی که این اخیر به تهران آمد باعث سوء ظن ناصرالدین شاه شده او را بخراسان تبعید نمود و پس از چهارده ماه اقامت در خراسان مجدداً او را اجازه ٔ مراجعت به تهران دادند. چون نوشته جات میرزا ملکم خان بر ضد دولت ایران و مخصوصاً بر ضد میرزا علی اصغرخان اتابک اعظم بتوسط او منتشر می شد و اتفاقاً در همان اوقات سید جمال الدین افغان نیز مجدداً به ایران مراجعت کرده بود این قضایا باز موجب سؤظن حکومت شده سید جمال الدین را مقهوراً بعتبات تبعید کردند و حاجی سیاح را مدت 22 ماه در قزوین حبس کردند و او و میرزا رضا قاتل ناصرالدین شاه با هم در یک زندان بودند صاحب ترجمه در زندان از میرزا رضا بعضی مطالبی دریافته بود که فوراً محض جلوگیری از وقوع حادثه ٔ محتمله مضمون آن مطالب را به اتابک نوشته بود و همین مطلب باعث اثبات بی گناهی او شد بعد از قتل ناصرالدین شاه که پیش بینی های او و در عین حال بی گناهی او را ثابت می کرد از آن غائله جدید نجات یافت. از قراری که حاجی سیاح خود نوشته سیاحت نامه ٔ او در دو جلد است و لابد اکنون در نزد اولاد اوست. (وفیات معاصرین بقلم علاّمه محمد قزوینی، مجله ٔ یادگار سال پنجم شماره ٔ 1 و 2).

معادل ابجد

گاریبالدی

278

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری