معنی کپی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(کُ) [فر.] (اِ.) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی، روگرفت، رونوشت (فره).
فرهنگ عمید
=میمون١: شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰)،
کلاه لبهدار سفری،
تصویری که بهوسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته میشود،
آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی میشود،
تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم میشود،
[مجاز] کاملاً شبیه کسی یا چیزی،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
روگرفت
مترادف و متضاد زبان فارسی
رونوشت، کپیه، مسوده، نسخه
فارسی به انگلیسی
Carbon, Copy, Counterpart, Duplicate, Facsimile, Image, Replication, Spit, Spitting Image
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی کلاه لبه دار رونوشت از نوشته، رونگاشت از نگاره (اسم) میمون (مطلقا) بوزینه قرده: } در آن وادی نگاه کردم همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ترسیدم از آن حال . { (تفسیر ابو اتلفنج)، میمون سیاه (خصوصا) .
فارسی به ایتالیایی
copia
معادل ابجد
32