معنی کوچیدن

کوچیدن
معادل ابجد

کوچیدن در معادل ابجد

کوچیدن
  • 93
حل جدول

کوچیدن در حل جدول

فرهنگ معین

کوچیدن در فرهنگ معین

  • (دَ) (مص ل.) کوچ کردن.
لغت نامه دهخدا

کوچیدن در لغت نامه دهخدا

  • کوچیدن. [دَ] (مص) کوچ کردن. رحلت کردن. (فرهنگ فارسی معین). رفتن ایل و طایفه ای از منزلی برای منزل گرفتن در جای دیگر. از جایی به جایی نقل کردن بنه و کسان. رحلت. ارتحال. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    وفا چو دید که انصاف از جهان کوچید
    فغان ز سینه برآورد و گفت کو پدرم.
    فوقی یزدی (از آنندراج).
    و رجوع به کوچ و کوچ کردن شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

کوچیدن در فرهنگ عمید

  • روانه شدن جماعتی از مردم از یک شهر یا ناحیه به شهر و ناحیۀ دیگر به قصد اقامت دایم در آنجا، کوچ کردن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

کوچیدن در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

کوچیدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • کوچ کردن، راهی شدن جماعتی از شهری به شهر دیگر
فارسی به آلمانی

کوچیدن در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

کوچیدن در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
عبارت های مشابه