معنی کوشندگی
لغت نامه دهخدا
کوشندگی. [ش َ دَ / دِ] (حامص) حالت و عمل کوشنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوشنده شود.
حل جدول
مجاهدت
انگلیسی به فارسی
کوشندگی
فرهنگ فارسی هوشیار
کوشندگی، پی گیری، سختگیری -4 سر در آوردن ژرفا کاری، خسکانان (مصدر) جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، (اسم) پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی.
معادل ابجد
410