معنی کنایه از جادوگر

گویش مازندرانی

جادوگر

جادوگر

حل جدول

کنایه از جادوگر

بابِلی


جادوگر

ساحر

ساحره، افسونگر

فرهنگ عمید

جادوگر

کسی که سِحر و جادو کند، افسونگر، ساحر، جادوپیشه، جادوکار،

فارسی به عربی

جادوگر

ساحر، فرس، هیکس

فارسی به ایتالیایی

جادوگر

strega

mago

فارسی به آلمانی

جادوگر

Magier, Zauberer [noun]

واژه پیشنهادی

جادوگر

فسونگر

دستانگر

فرهنگ معین

جادوگر

(گَ) (ص فا.) ساحر، افسونگر.

مترادف و متضاد زبان فارسی

جادوگر

افسونگر، جادوکار، ساحر، سحار، کاهن، معزم، نیرنگ‌باز، فریبنده

فارسی به انگلیسی

جادوگر

Druid, Magician, Necromancer, Sorcerer, Spellbinder, Warlock, Wizard

فرهنگ فارسی هوشیار

جادوگر

افسونگر، ساحر

معادل ابجد

کنایه از جادوگر

328

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری