معادل ابجد
کنار در معادل ابجد
کنار
- 271
حل جدول
کنار در حل جدول
- حوالی، جنب
- پهلوگاه
- جنب
- درخت سدر
فرهنگ معین
کنار در فرهنگ معین
- (کُ) (اِ.) میوه درخت سدر.
- (کِ یا کَ) (اِ. ) پهلو، طرف. 2- آغوش، دامن. ، ~ گود نشستن کنایه از: در کاری درگیر شدن. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
کنار در لغت نامه دهخدا
- کنار. [ک َ] (اِ) بن خوشه ٔ خرما. (برهان) (ناظم الاطباء). و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است. (برهان). مصحف کناز. (حاشیه برهان چ معین). رجوع به کناز شود. || میوه ای باشد که آن را موز می گویند. (برهان). یک قسم میوه که موز نیز گویند. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
- کنار. [ک َ] (اِ) در اصطلاح صوفیه دریافتن اسرار توحید و دوام و مراقبه را گویند. کذا فی لطائف اللغات. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1561). توضیح بیشتر ...
-
کنار. [ک َ / ک ِ] (اِ) نقیض میان. (برهان). کناره ٔ چیزی وگوشه و طرف. (غیاث). گوشه و طرف. (آنندراج). ضد میان و آن را کران نیز گویند. (انجمن آرا):
برادر نداری نه خواهر نه زن
چو شاخ گلی بر کنار چمن.
فردوسی.
پسر زاد ماهی که گفتیش مهر
فرود آمد اندر کنار سپهر.
فردوسی.
|| جانب. طَرَف. جانب وحشی هر یک از دو پهلوی آدمی. حجر و آن زیر بغل تا کش باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنف. پهلو:
تو مر بیژن خرد را در کنار
بپرور نگه دارش از روزگار. توضیح بیشتر ...
- کنار. [ک ُ / ک ُن ْ نا] (اِ) میوه ای باشد سرخ شبیه به عناب لیکن از عناب بزرگتر است و در هندوستان بسیار می باشد و شیرین و نازک می شود و به عربی آن را سدر می گویند و به هندی بیر خوانند. (برهان). بار درخت سدر فارسی است. (منتهی الارب). درختی است از تیره ٔ عنابها که برگهای آن را به جای صابون به کار می برند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 230). ثمره ای است خوش مزه به هند آن را بیر گویند. (غیاث). نام میوه ای است سرخ رنگ از قبیل عناب و آن را می خورند و به برگ آن درخت، موی می شویند و آن را سدر گویند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
کنار در فرهنگ عمید
-
پهلو، یک طرف چیزی،
* کنار آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن،
موافقت کردن،. توضیح بیشتر ...
-
درخت سدر،
میوۀ سدر،
فارسی به انگلیسی
کنار در فارسی به انگلیسی
- Aside, Beside, By, Edge, Epi-, Front, Para-, Margin, Up, Shore, Side. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
کنار در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
کنار در فارسی به عربی
- اضافت الی، بعیدا، حافه، حد، دعامه، راند، شفه، عتله، علی حده، قائمه، قادم، مصرف، من قبل. توضیح بیشتر ...
تعبیر خواب
کنار در تعبیر خواب
-
دیدن کنار (سدر) درخواب، دلیل مالی بود که بی غش بود. گویند که میوه آدم در بهشت کُنار بود. اگر بیند کنار خورد، دلیل که مال حلال یابد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
-
دیدن کنار (سدر) درخواب، دلیل بر مال حلال است و روزی فراخ. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
ترکی به فارسی
کنار در ترکی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
کنار در فرهنگ فارسی هوشیار
- گوشه و طرف، پهلو
فارسی به ایتالیایی
کنار در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
کنار در فارسی به آلمانی
- Abseits; getrennt, Aufführen, Auflisten, Auflistung (f), Begrenzen, Beschränken, Grenze (f), Höchstgrenze (f), Liste (f), Mit, Obergrenze (f), Bench, Böschung (f), Speicheradressbereich (m), Ufer (m), Folgend, Nächst-, Nächst, Nächste, Nächsten, Nächster (m), Nächstes. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی
کنار در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید