معنی کمن

ریسمان، طناب

رنگین کمان

کمند

نام منطقه ای از ولوپی واقع در منطقه ی سوادکوه

کسی که به سختی تنفس کند

کمان – کمان پنبه زنی –کمان تیراندازی

کمند انداختن

آیا کسى که باایمان باشد همچون کسى است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.

آیا کسى که (این گونه مخلوقات را) مى‏آفریند، همچون کسى است که نمى‏آفریند؟! آیا متذکّر نمى‏شوید؟!

آیا کسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواى نفسشان پیروى مى‏کنند؟!

آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است.

آیا کسى که مى‏داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر مى‏شوند...

آیا کسى که به او وعده نیکو داده‏ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسى است که متاع زندگى دنیا به او داده‏ایم سپس روز قیامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟!

آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مى‏دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.

کمون. [ک ُ] (ع مص) پوشیده شدن (از باب نصر و سمع). (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استخفاء. تواری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). پنهان گشتن و پوشیده شدن (باب نصر). (ناظم الاطباء). یقال: کمن الغیظ فی صدر؛ پنهان شد خشم در سینه. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تاریک شدن بینایی و سرخی و خارش در چشم پدید آمدن. (از ناظم الاطباء): کمن الرجل و کمن مجهولاً کمونا؛ چشم آن مرد به کمنه مبتلا شد و کمنه تاریکی است در بینایی. (از اقرب الموارد). و رجوع به کُمنَه شود.

110