معنی کلینیک پزشکی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
مطب، محکمه، درمانگاه فرانسوی درمانکده (مطب)، بالینی (امراض کلینیک بیماری های بالینی) (اسم) مطب محکمه، (صفت) بالینی: امراض کلینیک
پلی کلینیک
درمانگاه فرانسوی درمانستان (اسم) مطبی که دارای درمانگاههای مختلف است و در صورت لزوم امراض مختلف را در آنجا مورد مداوا قرار میدهند.
مداراک پزشکی
گواهینامه های پزشکی
لغت نامه دهخدا
کلینیک. [کْلی / ک ِ] (فرانسوی، اِ) مطب. محکمه. (فرهنگ فارسی معین). || درمانگاه. (فرهنگ فارسی معین). || (ص) بالینی: امراض کلینیک (بیماریهای بالینی).
پزشکی
پزشکی. [پ ِ زِ] (حامص، اِ) پجشگی. طب. معالجه. اِساء. اَسو. مواسات:
اگر در پزشکیت بهره بدی
وگر نامت از دور شهره بدی.
فردوسی.
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند.
فردوسی.
پزشکی چون کنی دعوی که هرگز
نیابد راحت از بیمار بیمار.
ناصرخسرو.
جز که گمراه و بتن رنجه نباشی چو همی
رهبر از گمره جوئی و پزشکی ز سقیم.
ناصرخسرو.
عرب بر ره شعر دارد سواری
پزشکی گزیدند مردان یونان.
ناصرخسرو.
خورش باید از میزبان گونه گون
نه گفتن کز این کم خور و زان فزون
اگرچه بود میزبان خوش زبان
پزشکی نه خوب آید از میزبان.
اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ص 21).
فرهنگ معین
(اِ.) ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی - درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه. (فره)، (ص.) بالینی. [خوانش: (کِ) [فر.]]
پلی کلینیک
(پُ کِ) [فر.] (اِمر.) مطبی که دارای درمانگاه های مختلف است و در صورت ل زوم امراض مختلف را در آن جا مورد مداوا قرار می دهند.
پزشکی
(حامص.) طبابت، معالجه بیماران، (ص نسب.) منسوب به پزشک، طبی.، ~ قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند. [خوانش: (~.)]
فرهنگ عمید
درمانگاه
محلی دارای تجهیزات در یک رشتۀ خاص برای درمان بیماران مربوط به آن رشته،
بیمارستانی که در آن دانشجویان پزشکی تحت آموزش بالینی قرار میگیرند،
پلی کلینیک
درمانگاهی که دارای بخشهای تخصصی مختلف برای معالجۀ انواع بیماریها باشد،
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
479