معنی کلیدان

کلیدان
معادل ابجد

کلیدان در معادل ابجد

کلیدان
  • 115
حل جدول

کلیدان در حل جدول

لغت نامه دهخدا

کلیدان در لغت نامه دهخدا

  • کلیدان. [ک َ] (اِ) کنده ای را گویند که بر پای دزدان و گناهکاران نهند. (برهان). کنده ای که بر پای مجرمان نهند. (آنندراج). کنده و هر چیز شبیه به آن که بر پای دزدان و گنهکاران نهند. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • کلیدان. [ک ِ] (اِ مرکب) آلت بست و گشاد در باغ و در کوچه و امثال آن را گویند. و به عربی غلق خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء). آلت بست و گشاد در خانه و در باغ. (آنندراج). کلیددان. (حاشیه ٔبرهان چ معین). کلیدانه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مِغلاق. کظیم. مِعنَک. (منتهی الارب):
    باز کردم در و شدم به کده
    در کلیدان نبود سخت کده.
    طیان.
    همه آویخته از دامن دعوی دروغ
    چون کفه از کس گاو و چو کلیدان ز مدنگ.
    قریعالدهر.
    دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
    پالان بی خر است و کلیدان بی تزه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

کلیدان در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

کلیدان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) کنده ای که بر پای دزدان و مجرمان نهند. (اسم) آلت بستن و گشادن در علق: دهان تو کلیدانی است هموار زبان تو کلید آن نگهدار. (محمود قتالی). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید