معنی کلوخه
فارسی به انگلیسی
Clod, Lump, Sod
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد: کلوخه قند.
لغت نامه دهخدا
کلوخه. [ک ُ خ َ / خ ِ] (اِ) هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد، قند کلوخه. (فرهنگ فارسی معین). چیزی چون کلوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- زغال سنگ کلوخه، قطعات درشت زغال سنگ. مقابل خاکه و سرندی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- قند کلوخه، پاره های قند که نه به صورت کله قند است و نه به صورت حب و قطعات بریده ٔ منظم. قندی که به پاره های غیر هم شکل در بازارها به فروش می رسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| سنگ معدنی کانی. سنگهای فلزی معدنی که در معدن با ناخالصیهای دیگر مخلوط هستند وباید جهت استخراج فلز تصفیه شوند. سنگ معدنی. (فرهنگ فارسی معین ذیل کانی).
فرهنگ عمید
هرچیزی که به شکل و اندازۀ کلوخ باشد، مثل قطعۀ قند، کلوخمانند، مانند کلوخ،
فرهنگ معین
(کُ خَ یا خِ) (اِ.) هرچیز که به شکل و هیئت کلوخ باشد.
حل جدول
فارسی به عربی
صندل خشبی، عجیره، فم، کتله
فارسی به آلمانی
Magnetit (erz) [noun]
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
661