معنی کلاهبردار
لغت نامه دهخدا
کلاهبردار. [ک ُ ب َ] (نف مرکب) آدم حقه باز و شیاد و مال مردم خور. کسی که به انحاءمختلف مال مردم را از ایشان بگیرد. (از فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده). کلاه بردارنده، آنکه به فریب مال مردم و پول دیگران را بگیرد. حقه باز. کسی که کلاهبرداری کند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلاهبرداری شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
حقهباز، شیاد، گوشبر
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه بفریب مال و پول دیگران را بگیرد حقه باز، کسی که کلاهبرداری کند.
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
(~. بَ) (ص فا.) حقه باز، شارلاتان.
فرهنگ عمید
کلاهبردارنده،
[مجاز] کسی که به فریب و خدعه مال دیگران را بگیرد،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Cheat, Confidence Man, Crooked, Defrauder, Shark, Swindler
کلاهبردار (عامیانه)
Crook
آدم کلاهبردار
Fraud
کلاهبردار (خودمانی)
Con, Con Man
انگلیسی به فارسی
کلاهبردار
معادل ابجد
463