معنی کشتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ورزش دونفری که هدف از آن به پشت خواباندن یکی به وسیله دیگری است. مجازاً: تلاش و کوشش جسمی یا ذهنی بسیار سخت، زنار، کمربند. [خوانش: (کُ) (اِ.)]
سفینه، قایق بزرگ، نوعی پیاله شراب، کسی غرق شدن بسیار افسرده و غمگین شدن. [خوانش: (کِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
نوعی ورزش که بین دو نفر انجام میشود و هر کدام سعی میکند با استفاده از فنون آن ورزش پشت دیگری را به زمین بیاورد،
* کشتی فرنگی: (ورزش) نوعی کشتی که فنون آن از کمر به بالا اجرا میشود،
از وسایل نقلیهای که روی آب حرکت میکند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی، و مسافربری،
کشتی نوح: [مجاز] وسیلۀ نجات δ دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Craft, Ship, Vessel, Wrestle, Yawl, Shipping
فارسی به ترکی
gemi, vapur
فارسی به عربی
سفینه، هیکل
تعبیر خواب
دیدن کشتی در خواب بر هفت وجه است. اول: فرزند. دوم: پدر. سوم: زن. چهارم: مرکب. پنجم: ایمنی. ششم: عیش. هفتم: توانگری. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر بیند در کشتی نشست و بادی سخت برآمد و کشتی را براند، دلیل است از غم ها فرج یابد. اگر بیند کشتی بایستاد و از همه سوی موج به کشتی می آمد، دلیل است به غمی گرفتار شود. اگر بیند کشتیهای تهی در دریا می رفت، دلیل که پادشاه آن ملک رسولان را به جاهاه فرستد. اگر بیند آن کشتی ها غرق شدند، دلیل است رسولان را بازدارند. جابرمغربی گوید: اگر بیند در کشتی نشسته بود واز دریا می ترسید، دلیل است مقرب پادشاه شود و مال جمع کند. اگر بیند کشتی او به قعر دریا شد، دلیل است از پادشاه قوت تمام حاصل نماید. اگر بیند کشتی نمی رفت، تاویلش به خلاف این است اگر بیند در کشتی نشسته بود، دلیل است به کار پادشاه مشغول شود و مال جمع نماید. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر در خواب دید کشتی بود و به سلامت بیرون آمد، دلیل که از غم ها برهد. اگر دید کشتی او بشکست، دلیل مصیبت است. اگر دید در میان دریا کشتی ها و قماش می رفت، دلیل به سفر رود ومال بسیار حاصل کند. اگر بیند در کشتی بود و کشتی ایستاده است، دلیل که در سفر مقیم شود. - محمد بن سیرین
دیدن کِشتی در خواب، دلیل غم و اندیشه است، خاصه که از کشتی بیرون نیاید و در دریا فروماند. - حضرت دانیال
گویش مازندرانی
گاو تنومند و شیرده
فرهنگ فارسی هوشیار
سفینه، وسیه نقلیه ای که در روی آب حرکت میکند زورآزمائی دو تن با یکدیگر بدون بکار بردن آلات و اسباب بقصد بر زمین افکندن، هم نبرد، مصارعت
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Gefäß (n), Ringen [verb], Schiff (n), Schiffen, Senden, Verladen, Versenden
معادل ابجد
730