معنی کشتار

کشتار
معادل ابجد

کشتار در معادل ابجد

کشتار
  • 921
حل جدول

کشتار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

کشتار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آدمکشی، قتل‌عام، قتل، ذبح، سلاخی، قربانی، نحر، محاربه
فرهنگ معین

کشتار در فرهنگ معین

  • (کُ) [په.] (اِمص.) ذبح، قتل.
لغت نامه دهخدا

کشتار در لغت نامه دهخدا

  • کشتار. [ک ُ] (ن مف) (مرکب از کشت + ار، پسوند اسم مصدر و صفت مفعولی) کشته. مقتول. جانور بسمل کرده را گویند که به عربی مذبوح خوانند. (برهان). ذبیحه: به بخت النصر ایدون گفتند که دانیال و یاران وی دینی دیگر دارند و از کشتار تو نخورند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
    هنوز پنج یکی پیش میر برده نبود
    از آن شکاری کز تیر میر شد کشتار.
    فرخی.
    گاه گوید زین بباید خورد کاین پاکست و خوش
    گاه گوید نی نشاید خورد کاین کشتار نیست.
    ناصرخسرو. توضیح بیشتر ...
  • کشتار. [ک ِ] (ن مف) زرع (از: کشت + ار، علامت صفت مفعولی). کِشتَه. (یادداشت مؤلف):
    بد به تن خویش چو خود کرده ای
    باید خوردنت ز کشتار خویش.
    ناصرخسرو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

کشتار در فرهنگ عمید

  • کشتن،
    بسیار‌کشتن، قتل عام،
    کشتن گاو و گوسفند در کشتارگاه، ذبح،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

کشتار در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

کشتار در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

کشتار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بسیار کشتن، قلع و قمع کردن
فارسی به ایتالیایی

کشتار در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید