معنی کسادی

کسادی
معادل ابجد

کسادی در معادل ابجد

کسادی
  • 95
حل جدول

کسادی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

کسادی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌رواجی، بی‌رونقی، بی‌معاملگی، رکود،

    (متضاد) رونق
فرهنگ معین

کسادی در فرهنگ معین

  • (~.) [ع - فا] (حامص.) بی رونقی.
لغت نامه دهخدا

کسادی در لغت نامه دهخدا

  • کسادی. [ک َ / ک ِ] (حامص) ناروایی متاع و کالا در بازار و بی رواجی و نداشتن خریدار. (ناظم الاطباء). عدم رواج. صاحب آنندراج گوید یاء مصدری به کساد ملحق کنند و بهمان معنی مصدری استعمال کنند از عالم (از قبیل) نقصان و نقصانی و جریان و جریانی. (آنندراج). کاسد بودن. بی رونقی و ناروایی:
    چو زلف لیلیم آشفتگی است حاصل عمر
    به ضعف طالعمجنون کسادی بازار.
    واله هروی.
    خطش برآمد وکالا در کسادی زد
    که گفت ریش فروشد متاع مردم را. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

کسادی در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

کسادی در فارسی به عربی

  • فتره الهدوء، کآبه، کساد
فرهنگ فارسی هوشیار

کسادی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مندک مندگی وازنش سرد بازاری کساد: (چو زلف لیلیم آشفتگی است حاصل عمر بضعف طالع مجنون کسادی بازار) . (واله هروی). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید