معنی کرپه

لغت نامه دهخدا

کرپه

کرپه. [ک ُ پ َ / پ ِ] (اِ) کرپا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرپا در معنی هلندوز شود.

کرپه. [ک ُ پ َ / پ ِ] (اِ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دسته ٔ گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. (یادداشت مؤلف). || دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. (یادداشت مؤلف). || گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرپا شود.


کرپه جنگل

کرپه جنگل. [ک ُ پ َ / پ ِ ج َ گ َ] (اِ مرکب) جنگل که تنها بوته های خرد دارد. (یادداشت مؤلف).


کرپه شدن

کرپه شدن. [ک ُ پ َ / پ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) دیرتر از موعد کاشته شدن زرع یا کشت. (یادداشت مؤلف). کم پشت و کم بالیده شدن کشت بسبب دیر کشته شدن.

فرهنگ عمید

کرپه

=شبدر

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

کرپه

(اسم) شبدر: } پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا ‎. { (رودکی)


هراکش

(اسم) زود کاشتن زراعت،مقابل ((کرپه)) هراکش ثلث اول زراعت است که کشته می شودوثلث دوم را ورکش و ثلث سوم را کرپه میگویند.

ترکی به فارسی

کرپه تن

گاز انبر

گویش مازندرانی

کرپه چشم

چش بر آمده، برآمدگی چشم

فرهنگ معین

کرپا

(کَ) (اِ.) = گرپا. کرپه: شبدر.

معادل ابجد

کرپه

227

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری