معنی کروک
لغت نامه دهخدا
کروک. [] (اِخ) دهی است در مغرب ده نو از نواحی چهارجوی. (فارسنامه ٔ ناصری).
کروک. [ک ُ] (اِ) سقف درشکه و کالسکه و امثال آن که باز و بسته شود.قسمت فوقانی درشکه و کالسکه. (یادداشت بخط مؤلف). روسی است بمعنی سقف درشکه و اتومبیل که بتوان جمع کرد و گسترد. این کلمه در ترکی بمعنی دم آهنگری است.
کروک. [] (اِخ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. کوهستانی و معتدل است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فرهنگ عمید
سایهبان درشکه و اتومبیل،
حل جدول
سایبان درشکه و اتومبیل
فرهنگ فارسی هوشیار
از روسی چینتاک (اسم) سقف در شکه و اتومبیل.
فرهنگ معین
(کُ) [روس.] (اِ.) سقف درشکه و اتومبیل.
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Haube (f), Kappe (f), Kapuze (f), Verdecken
سخن بزرگان
بیشتر نگرانیهای مردم زاییده گمانها و تصورات شخصی آنهاست و با دنیای حقیقت ارتباطی ندارد.
معادل ابجد
246