معنی کروز

کروز
معادل ابجد

کروز در معادل ابجد

کروز
  • 233
حل جدول

کروز در حل جدول

  • واحد پول برزیل
فرهنگ معین

کروز در فرهنگ معین

  • (کُ) (اِ.) شادی، نشاط.
لغت نامه دهخدا

کروز در لغت نامه دهخدا

  • کروز. [ک ُ] (ع مص) درآمدن در چیزی و پنهان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخفی شدن در مغاک یا غار. (از اقرب الموارد). || پناه بردن به کسی و میل کردن سوی او. || بوئیدن گشن کمیز را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • کروز. [ک ُ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری). عیش و نشاط و شادمانی و طرب. (برهان) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است. (آنندراج). طرب و شادی. (صحاح الفرس). فرح. نشاط. (یادداشت مؤلف):
    وردنه جست و کروش اندر زمی
    بانگ بربرد از کروز و خرمی.
    رودکی (از حاشیه ٔفرهنگ اسدی نخجوانی).
    مرحوم دهخدا پس از نقل این بیت می نویسند: گمان میکنم این بیت از کلیله و دمنه ٔ رودکی باشد در باب قرد و سلحفاه آنجا که بوزینه از پشت سنگ پشت از آب به خشکی جستن می کند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

کروز در فرهنگ عمید

  • شادی، نشاط، عیش و طرب: با کروز و خرمی‌ آهو به دشت / می‌خرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی: ۵۳۴)،. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

کروز در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

کروز در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نشاط و شادمانی باشد، طرب، نشاط، عیش
فرهنگ فارسی آزاد

کروز در فرهنگ فارسی آزاد

  • کُرُوْز، (کَرَزَ-یَکْرِزُ) داخل شدن- پنهان گردیدن- پناه بردن و ملتجی گشتن،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید