معنی کثیف است

حل جدول

کثیف است

ناپاک، آلوده، پلید، چرک‌آلود، چرکین، ریم‌آلود

لغت نامه دهخدا

کثیف

کثیف.[ک ُ ث َ] (اِخ) سُلَّمی تابعی است. (منتهی الارب).

کثیف. [ک َ] (ع ص) ستبر. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). ستبر و غلیظ. (ناظم الاطباء). ستبر و تیره. ضد لطیف. (غیاث اللغات) (آنندراج):
ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن
صورتگر علوی و لطیف است بدو در.
ناصرخسرو.
چون این کثیف جرم زمین هست بر قرار
چون کاین لطیف چرخ فلک را قرار نیست.
مسعودسعد.
گر ملیحی یا قبیحی ور لطیفی یا کثیف
بنده ٔ صدر جهانی حق شناس و حق گزار.
سوزنی.
زمین زیر به، کو کثیف است و ساکن
فلک به زبر، کو لطیف است و دروا.
خاقانی.
که مرا بی لقای خدمت او
زندگانی کثیف و نازیباست.
خاقانی.
اگر خسیس بر من گرانسرست رواست
که او زمین کثیف است و من سماءسنا.
خاقانی.
سودای این سواد مکن بیش در دماغ
تکلیف این کثیف منه بیش بر روان.
خاقانی.
در دل سنگ کثیف جواهر معادن و فلزات بیافرید. (سندبادنامه ص 2).
صبغهاﷲ نام آن رنگ لطیف
لعنهاﷲ بوی آن رنگ کثیف.
مولوی.
|| ابر. || آب. (منتهی الارب) (آنندراج). || صاحب منتهی الارب و به تبع او صاحب آنندراج گوید: اسمی است که لشکر را بدان توصیف کنند و سپس کثیف را بمعنی ابر و آب ضبط کرده است، مرادف دارای کثافت و این اخیر براساسی نیست و صواب آن است که آن صفت باشد. در اقرب الموارد و ناظم الاطباء ذیل کثیف آمده: ذوالکثافه که بدان لشکر و ابر و آب و صف شود. گویند: عسکر کثیف و سحاب کثیف و ماء کثیف. و صاحب شرح قاموس نوشته اسمی است که وصف کرده می شود به او سپاه و ابر و آب. || در تداول فارسی زبانان، چرکین و ناپاک. ضد نظیف. (ناظم الاطباء). شوخگن. (یادداشت مؤلف).
- کثیف بودن، ناپاک و چرکین بودن. (ناظم الاطباء).
|| انبوه و درهم. درهم پیچیده. (یادداشت مؤلف): و موی سر او زود برآید و کثیف باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). اگر بسیار است و کثیف (موی) مزاج گرم است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). اندر موی نگاه کنندو موی از سه روی نشان دهد به مزاجها یکی از بسیاری و کثیفی و دوم از نگ [ظ. رنگ] سیوم از جعدی و راستی اگر بسیار است و کثیف، مزاج گرم است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).

فرهنگ معین

کثیف

(کَ) [ع.] (ص.) ناپاک، آلوده.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کثیف

ناپاک، آلوده

کلمات بیگانه به فارسی

کثیف

ناپاک

فارسی به عربی

کثیف

ردیء، شریر، غیر مرتب، قذر، ملخبط، مهمل، وسخ

عربی به فارسی

کثیف

ازبوته پوشیده شده , انبوه , پرپشت , متراکم , چگال

واژه پیشنهادی

کثیف

چرک آلود

پلشت

فرهنگ عمید

کثیف

پلید، چرک‌آلود،
[عامیانه، مجاز] دارای مفاسد اخلاقی،
[عامیانه، مجاز] پست و بی‌ارزش،
غلیظ، فشرده،
[قدیمی] غلیظ، ستبر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کثیف

آلوده، پلید، چرک‌آلود، چرکین، ریم‌آلود، لچر، ملوث، ناپاک، نجس، غیرشفاف، متکاثف،
(متضاد) نظیف

فرهنگ فارسی هوشیار

کثیف

ستبر و غلیظ و تیره، ضد لطیف، چرک آلود

فارسی به ایتالیایی

کثیف

sporco

فارسی به آلمانی

کثیف

Eklig, Garst, Garstig, Übel, Unappetitlich, Unartig, Unordentlich

معادل ابجد

کثیف است

1071

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری