معنی کتبی

فرهنگ فارسی هوشیار

کتبی

مقابل شفاهی، امتحان کتبی


وجود کتبی

بودش نویسایی

لغت نامه دهخدا

کتبی

کتبی. [ک َ] (ص نسبی) که نوشته شود. مقابل شفاهی.
- امتحان کتبی، امتحانی که پاسخ پرسشها نوشته شود. مقابل امتحان شفاهی.

کتبی. [ک ُ ت ُ] (ع ص نسبی) کتابفروش. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نگاهدارنده ٔ کتاب. حافظ کتاب. (از اقرب الموارد). || کتاب شناس. (یادداشت مؤلف).

کتبی. [ک ُ ت ُ] (اِخ) محمود مؤلف تاریخی است در خصوص آل مظفر. رجوع به محمود و رجوع به مجله ٔ یادگار سال 5 شماره ٔ 1 و 2 شود.


حسین کتبی

حسین کتبی. [ح ُ س َ ن ِ ک ُ ت ُ] (اِخ) ابن عبداﷲ یمین شاعر. دیوان شعر دارد. و در 1152 هَ. ق. 1730/ م. زنده بوده است. (معجم المؤلفین).

فرهنگ معین

کتبی

(کَ) [ع.] (اِ.) نوشتاری، نوشته شده، مقابل شفاهی.

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

کتبی

Geschreiben, Schriftlich

معادل ابجد

کتبی

432

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری