معنی کتاب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
نوشته، مکتوب، مجموعه چاپی یا خطی از موضوعات مختلف. [خوانش: (کِ) [ع.] (اِ.)]
(کُ تّ) [ع.] (اِ.) جِ کاتب، نویسندگان.
فرهنگ عمید
نوشته،
اوراق چاپشدۀ جلدشده،
[قدیمی، مجاز] قرآن،
[قدیمی] نامه،
* کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) و کتابهای دیگر از پیامبران بنیاسرائیل،
[جمعِ کاتب] =کاتب
دبستان، مکتب،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
نسک، ماتیکان، نوشتار
مترادف و متضاد زبان فارسی
تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته
کلمات بیگانه به فارسی
نسک
فارسی به انگلیسی
Biblio-, Book, Liber, Publication, Volume
فارسی به ترکی
kitap
فارسی به عربی
ستره، کتاب
عربی به فارسی
فصل یاقسمتی از کتاب , مجلد , دفتر , کتاب , درکتاب یادفتر ثبت کردن , رزرو کردن , توقیف کردن , نامه رسمی , نطق , سخنرانی , فصاحت و بلا غت , خطابه , سخن , حرف , گفتار , صحبت , گویایی , قوه ناطقه
فرهنگ فارسی هوشیار
اوراق چاپ شده جلد دار جمع کاتب، نگاشتن لفظ بحروف هجاء در چیزی، دبستان
فرهنگ فارسی آزاد
کِتاب، کتاب- رساله- صحیفه- نوشته (مکتوب)، کتاب آسمانی- حُکْم- فرض- واجب- اَجَل- قَدَر (جمع:کُتُب- کُتْب)،
فارسی به ایتالیایی
libro
معادل ابجد
423