معنی کبک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(کَ) (اِ.) پرنده ای است وحشی با دم کوتاه و پرهایی به رنگ خاکی که زیبایی راه رفتنش مَثَل است.، ~ کسی خروس خواندن کنایه از: شاد و شنگول بودن آن کس.
فرهنگ عمید
کف دست،
پرندهای به اندازۀ کبوتر با بدن گرد، سر کوچک، دم کوتاه، و پرهای خاکستریرنگ که برای استفاده از گوشتش شکار میشود،
* کبک دری: (زیستشناسی)
نوعی کبک درشت که در کوه یا درۀ کوه بهسر میبرد،
(موسیقی) از آهنگهای موسیقی،
حل جدول
فارسی به ترکی
keklik
فارسی به عربی
حجل
تعبیر خواب
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) پرنده ایست از راسته مرغان خانگی که قدی کوتاه و تنه ای خپله دارد. دمش کوتاه و سرش کوچک و بدون کاکل است. منقارش کوتاه و ضخیم و استخوان تارس (با مقایسه استخوان آدمی میتوان گفت استخوان کف پا) در این حیوان نسبه بلند و بدون پر است. در حدود هشت گونه از این پرنده شناخته شده که همه در نقاط کوهستانی آسیا و اروپا میزیند. معمو این پرنده در اماکن بدون درخت و باصطح رو باز زندگی میکند و روی شاخه ها نمیرود و اکثری زوج نر و ماده با هم میزیند و در تمام مدت جفتگیری و بعد از آن نر و ماده با هم بسر میبرند و از دانه های گیاهی و حشرات و سبزیها و برگ درختان تغذیه میکنند. کبک نر و ماده بیک اندازه اند لیکن رنگ نر زیبا تر و روی سینه اش لکه ای قهوه یی دیده میشود. پای کبک جوان زرد رنگ و سرش قرمز قهوه یی است. پای کبک پیر خاکستری و کله اش زرد است. کبک نر و ماده در بهار جفتگیری مینمایند و در این مواقع قد قد مخصوصی میکنند. کبک ماده در اردیبهشت ماه در زمین چاله ای با پا میکند و در آن روزی یک تخم نخودی رنگ میگذارد و بین 12 تا 18 تخم مینهد و پس از آن سه هفته روی تخم ها میخوابد تا جوجه ها یش از تخم در آیند. روز ها را کبک در محلی ایمن میگذراند ولی صبح زود و غروب بجستجو و جمع آوری دانه و حشرات و تخم و جوانه علف میپردازد. این پرنده در اسارت تخم میکند ولی بر روی تخم نمیخوابد. بدین جهت برای تربیت و از دیاد آن باید در منازل چمن تهیه کرد تا کبک در آن تخم بگذارد و بعدا تخم ها را جمع آوری و زیر مرغ کرچ بگذارند تا جوجه کبک بیرون آید. جوجه کبک سبزی و تخم مورچه و حشرات را میخورد حجل قبح کبک کبک معمولی جمع: کبکان: } کبکان کوهسار ی از بیم برف و باد پنهان شدند در شعب تیره غار ها . { (شیبانی) یا کبکان بزم. ساقیان و مطربان و شاهدان. یا کبکان دری. گونه ای کبک درشت با منقار قوی و نسبه طویل و پنجه های نیرومند که در جنوب اروپا و آسیای صغیر و ایران (نواحی توچال و مناطق کوهستانی فارس) و چین و افغانستان میزید. جثه اش تا سه برابر کبک معمولی ممکنست برسد و همه خصایص کبک معمولی را دارد: } زاغ را زیبد برفتن کشی کبک دری . { آهنگی است در موسیقی قدیم } ساعتی سیوار تیر و ساعتی کبک دری . { (منوچهری) یا کبک رقاص. اسب شوخ و با زیگر. یا کبک کر. یا کبک معمولی.
فارسی به آلمانی
Rebhuhn (n)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
42