معنی کاسکینه

کاسکینه
معادل ابجد

کاسکینه در معادل ابجد

کاسکینه
  • 166
حل جدول

کاسکینه در حل جدول

لغت نامه دهخدا

کاسکینه در لغت نامه دهخدا

  • کاسکینه. [ن َ] (اِ) مرغی باشد سبزرنگ به سرخی مایل و آن را سبزک نیز گویند. تاجی بر سر دارد مانند هدهد و به عربی شقراق خوانند. (برهان). شقراق. (زمخشری). مرغی است به پرخواری و شهوت مانند کاسانه. گویند که آن مرغ مانند هدهد تاج دارد و سبزرنگ است به سرخی آمیخته و سبزک نیز گویند و به عربی شقراق خوانند و یحتمل که هردو نام یک مرغ باشد. (غیاث). نام مرغی است کوچکتر از کبوتر سبزرنگ خوش منظر و دو جناح آن سیاهی و مخطط بسرخی و سبزی و سیاهی نیز میباشد و بیشتر بر سر کوههاآشیانه میسازد و لکن بچه در آبادی می آورد و دزد بچه ٔ مرغان دیگر است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

کاسکینه در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

کاسکینه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) بعضی آنرا } سبزک ‎{ دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: } چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک ‎{ } ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی ‎. {. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید