معنی کارفرما

حل جدول

کارفرما

صاحبکار

صاحب کار


کارفرما و مباشر

سرکار

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارفرما

آقا، ارباب، استاد، صاحب‌کار، مخدوم،
(متضاد) کارگر

فارسی به ترکی

کارفرما‬

işveren, patron

فرهنگ فارسی هوشیار

کارفرما

صاحب و آمر، آنکه بکاری فرمان دهد، صاحب کارخانه

فرهنگ عمید

کارفرما

[مقابلِ کارگر] (حقوق) آن‌که در قبال پرداخت مزد، کارگران را به کار می‌گمارد، صاحب‌کار: کارفرمای همی‌ داند فرمودن کار / لاجرم کارگر از کار همی‌آید بر (فرخی: لغت‌نامه: کارفرما)،
[قدیمی] فرمانروا، حاکم،
٣. [قدیمی] اثاث خانه،
[قدیمی] آن‌که فرمان می‌دهد: برو ای ناصح و بر دُردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر می‌کند این، من چه کنم؟ (حافظ: ۶۹۰)،

لغت نامه دهخدا

کارفرما

کارفرما. [ف َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کارفرمای. صاحب و آمر. (آنندراج). آنکه به کاری فرمان دهد:
کارفرمای همی داند فرمودن کار
لاجرم کارگر از کار همی آید بر.
فرخی.
همه فرمانبران یزدانند
تا ندانی که کارفرمایند.
مسعودسعد.
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر
کارفرمای قدر میکند این من چکنم.
حافظ.
کارکن هست کارفرما نیست. (تاریخ سلاجقه ٔ کرمان لمحمدبن ابراهیم). کارها را کارفرما میکند. (جامع التمثیل). ج، کارفرمایان:
گفت منذر بکارفرمایان
تا بپرگار صورت آرایان
در خورنق نگاشتند بزر
صورت گور زیر و شیر زبر.
نظامی (هفت پیکر ص 72).
|| وزیر پادشاه و فرمان گزار و حاکم و سرکار و هر متصرف باقدرتی. (ناظم الاطباء):
مستوفی عقل و مشرف رای
در مملکت تو کارفرمای.
نظامی.
- کارفرمایان دولت، وزیران و مردمان بزرگ دولت.
|| قهرمان. (مهذب الاسماء) (دهار). امیر:
جهان پهلوان کارفرمای دهر
درآورد لشکر بنزدیک شهر.
نظامی.
چو آگه گشت بهرام قوی رای
که خسرو شد جهانرا کارفرمای.
نظامی.
|| اثاث، کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و غیره. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). آلت. اسباب خانه چون ظرف و آینه و غیره: شه ملک بیامد با هدیه هاء فراوان و بسیار کارفرماها کرده بود از نقره از همه نوعی و همچنین کنیزکی که شاه هرگز مثل او ندیده بود. (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ سعید نفیسی).

فرهنگ معین

کارفرما

آن که دستور کار بدهد، صاحب کار. [خوانش: (فَ) (ص فا.)]

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

کارفرما

رب العمل، سید


رءیس کارفرما

رییس

فارسی به آلمانی

کارفرما

Beherrschen, Gebieter (m), Haupt (m), Master (m), Meister (m)


رءیس کارفرما

Chef (m), Leiten

واژه پیشنهادی

کارفرما

مباشر

معادل ابجد

کارفرما

542

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری