معنی کارت
فارسی به انگلیسی
Card, Caret
فارسی به ترکی
kart
ترکی به فارسی
لغت نامه دهخدا
کارت. (فرانسوی، اِ) ورقه ٔ یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند. (ناظم الاطباء). مقوائی که نام دارنده ٔ آن بر آن نوشته است. کارت دعوت. || ورق بازی چون گنجفه و غیره. || کارت عضویت، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی.
کارت پستال
کارت پستال. [پ ُ] (فرانسوی، اِ مرکب) ورقه ٔ پستی. برگ مقوائی که روی آن چیزی نویسند و بمقصد فرستند.
فرهنگ فارسی هوشیار
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است، کارت دعوت
کارت معرفی
کارت شناسایی: شناسبرگ
فرهنگ عمید
تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است،
هر یک از ورقها در ورقبازی،
* کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ میکنند و در ملاقاتها و بازدیدها برای معرفی خود میدهند،
فرهنگ معین
مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود.، ~ ِ ~ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد، شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص، ملی ورقه ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصا [خوانش: [فر.] (اِ.)]
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Karte (f), Steckkarte (f)
مترادف و متضاد زبان فارسی
فیش، ورق، ورقه
فارسی به عربی
بطاقه
معادل ابجد
621