معنی کارا بودن

فرهنگ معین

کارا بودن

(دَ) (مص ل.) آماده انجام کار بودن.

حل جدول

کارا بودن

کارآیی


کارا

دریایى در شمال روسیه

دریایی در شمال سیبری

لغت نامه دهخدا

کارا

کارا. (اِخ) بحر منشعب از اقیانوس منجمد شمالی بین ساحل قاره ٔ آسیا و جزایر اطراف.

فارسی به انگلیسی

کارا

Competent, Effective, Efficient, Functional, Sedulous

ترکی به فارسی

کارا

سیاه 2- خشکی جغرافیا


آنا کارا

قارهء بزرگ


باهتی کارا

تیره بخت


گؤزؤ کارا

خیره چشم


کارا ایکلیمی

اقلیم قاره ای


کارا بورصا

بازارسیاه


کارا کیش

چلهء زمستان

گویش مازندرانی

کارا موج

گاو نری که یک نوبت برای شخم آموزش دیده باشد

مترادف و متضاد زبان فارسی

بودن

وجود داشتن، هستن،
(متضاد) عدم، نبودن، حاضر بودن،
(متضاد) غایب بودن، درحیات بودن، زنده بودن،
(متضاد) مردن، زندگی کردن، زیستن، اقامت داشتن، سکونت داشتن، وجود، هستی،
(متضاد) عدم، فرا رسیدن، شدن

معادل ابجد

کارا بودن

284

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری