معنی ژنرال
لغت نامه دهخدا
ژنرال. [ژِ ن ِ] (فرانسوی، اِ) یکی از درجات نظامی. سرتیپ.
ژنرال گاردان
ژنرال گاردان. [ژِ ن ِ] (اِخ) رجوع به گاردان شود.
ژنرال قنسول
ژنرال قنسول. [ژِ ن ِ ق ُ] (فرانسوی، اِ مرکب) یا ژنرال کنسول. سرکنسول و کارپرداز اول. آنکه تعهد امور ابناء کشور خویش را در مملکت بیگانه کند.
فارسی به انگلیسی
General
فرهنگ معین
(ژِ نِ) [فر.] (اِ.) عنوانی است مربوط به افسر عالی رتبه در ارتش های خارجی.
ژنرال آجودان
(~.) [فر.] (اِمر.) مقام نظامی تشریفاتی که از سوی فرمانده کل تعیین می شود.
فرهنگ عمید
افسر ارشد در ارتش، سپهسالار، سرتیپ، سرلشکر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
امیر، سپهبد، سرتیپ، سردار، سرلشکر، میر
فرهنگ فارسی هوشیار
کلمه فرانسوی بمعنی یکی از درجات نظامی، سرتیپ
فارسی به عربی
جنرال
فارسی به ایتالیایی
generale
فارسی به آلمانی
Allgemein [adjective]
معادل ابجد
1281