معنی ژاله
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
شبنم، تگرگ، باران. [خوانش: (لِ) [سنس.] (اِ.)]
(~.) (اِ.) چند قطعه چوب و تخته که به خیک های باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند؛ جاله.
فرهنگ عمید
قطرهای که روی برگ گل یا گیاه قرار میگیرد، شبنم: ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گلبوی عرقکردۀ یار (سعدی۲: ۶۴۶)، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۰۵)،
[قدیمی] تگرگ،
[قدیمی] باران تند با قطرههای درشت: ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی: ۳/۲۲۹)،
چند تکه چوب و تخته که به خیکهای بادکرده میبستند و در آب میانداختند و برای عبور از آب، روی آن مینشستند: چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی: ۶۴)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بشک، جلید، شبنم، طل، جاله
فارسی به ترکی
jale
فارسی به عربی
صقیع، ندی
نام های ایرانی
دخترانه، شبنم، قطره، شبنم، قطره باران
تعبیر خواب
تعبیر دیدن ژاله در خواب بر پنج وجه است:
اول: بلا.
دوم: خصومت ودشمنی.
سوم: لشگر.
چهارم: قحطی.
پنجم: بیماری.
- امام جعفر صادق علیه السلام
ترکی به فارسی
ژاله
فرهنگ فارسی هوشیار
صاحب برهان، تگرگ، باران
فرهنگ پهلوی
شبنم
فارسی به آلمانی
Freeze, Frost (m)
واژه پیشنهادی
زُش
معادل ابجد
1036