معنی چکیده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(چَ دِ) (ص مف.) افشره، عصاره.
فرهنگ عمید
چکهچکهشده، قطرهقطرهریخته،
(اسم) افشره، عصاره،
(اسم) [مجاز] خلاصه،
گرز: چکیدهٴ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی: رشیدی: چکیده)
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص، افشره، عصاره، ماستآبرفته، آبرفته، عمود، گرز
فارسی به انگلیسی
Abstract, Capsule, Conspectus, Distillate, Extract, Gist, Résumé, Summary, Synopsis
فارسی به عربی
رواسب طینیه
گویش مازندرانی
نخ پنبه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) مکیده.
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Boulevardzeitung, Die [noun], Sickern [verb]
واژه پیشنهادی
فشرده
معادل ابجد
42