معادل ابجد
چکیده در معادل ابجد
چکیده
- 42
حل جدول
چکیده در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
چکیده در مترادف و متضاد زبان فارسی
- جوهره، خلاصه، عصاره، لب، ملخص، افشره، عصاره، ماستآبرفته، آبرفته، عمود، گرز. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
چکیده در فرهنگ معین
- (چَ دِ) (ص مف.) افشره، عصاره.
لغت نامه دهخدا
چکیده در لغت نامه دهخدا
-
چکیده. [چ َ دَ / دِ] (اِ) گرز را نیز گویند که به عربی عمود خوانند. (برهان). گرز را نیز گویند و آن را به تازی عمود خوانند. (جهانگیری) (رشیدی). گرز را نیز گویند که عمود باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). گرز و عمود. (ناظم الاطباء):
چکیده ٔ تو ز مغز یلان کنداعلام
حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام.
شمس دهستانی (از انجمن آرا). توضیح بیشتر ...
-
چکیده. [چ َ / چ ِ دَ] (ن مف) هر نوع مایع به قطرات فروریخته شده. آب یا خون یا هرمایع دیگر که قطره قطره از جایی یا برجایی ریخته و افتاده باشد. رجوع به چکیدن شود. || مقطر وتقطیر شده و بیرون تراویده. (ناظم الاطباء). هر چیز که شیره و عصاره ٔ آن بوسیله جوشاندن یا بصورت دیگر از طریق تقطیر گرفته شود، چون چکیده ٔ کاسنی و چکیده ٔ شاهتره و بید و جز آن. مطلق عصاره و شیره ٔ هر چیز.
- چکیده ٔ جگر، کنایه از خون جگر است. (از آنندراج):
غذای جان و تنم از چکیده ٔ جگر آمد
هرآنچه کاستم از خویش هم بخویش فزودم. توضیح بیشتر ...
- چکیده. [چ ُدَ / دِ] (ن مف) به معنی مکیده باشد که از مکیدن است. (برهان). به معنی مکیده که چشیده و چوسیده نیز گویند. (از رشیدی). به معنی مکیده که چشیده و چوشیده وجوشیده و چشیده نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج). مکیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکیدن شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
چکیده در فرهنگ عمید
- گرز: چکیدهٴ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی: رشیدی: چکیده). توضیح بیشتر ...
-
چکهچکهشده، قطرهقطرهریخته،
(اسم) افشره، عصاره،
(اسم) [مجاز] خلاصه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
چکیده در فارسی به انگلیسی
- Abstract, Capsule, Conspectus, Distillate, Extract, Gist, Résumé, Summary, Synopsis. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
چکیده در فارسی به عربی
- رواسب طینیه
گویش مازندرانی
چکیده در گویش مازندرانی
- نخ پنبه
فرهنگ فارسی هوشیار
چکیده در فرهنگ فارسی هوشیار
- (اسم) مکیده.
فارسی به ایتالیایی
چکیده در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
چکیده در فارسی به آلمانی
- Boulevardzeitung, Die [noun], Sickern [verb]
واژه پیشنهادی
چکیده در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید