معنی چهارگانه

چهارگانه
معادل ابجد

چهارگانه در معادل ابجد

چهارگانه
  • 285
حل جدول

چهارگانه در حل جدول

لغت نامه دهخدا

چهارگانه در لغت نامه دهخدا

  • چهارگانه. [چ َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی) اسب راهوار تیزگام باشد. (جهانگیری). قسمی دویدن که آن را چهارتک نیز گویند. اما در این معنی ظاهراً مصحف چهارگامه است. رجوع به چهارگامه شود. || مربع. (یادداشت مؤلف). || (اِ مرکب) چهارعنصر. عناصر چهارگانه:
    ز آمیزش این چهارگانه
    شد خوش نمک این چهارخانه.
    نظامی. توضیح بیشتر ...
  • چهارگانه. [چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ] (اِخ) یاران و هم پیمانان چهارگانه که بر بنی امیه قیام خواستندی کرد. حسین بن علی (ع) عبداﷲبن عمر. عبدالرحمن بن ابوبکر و عبداﷲبن زبیر. (یادداشت مؤلف): و معاویه از بهر این چهارگانه که بیعت نکرده اند به مدینه آمد. (مجمل التواریخ والقصص). توضیح بیشتر ...
  • چهارگانه. [چ َ ن ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان اصفاک بخش طبس شهرستان فردوس، در 63هزارگزی جنوب خاوری طبس واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

چهارگانه در فارسی به انگلیسی

  • Fourfold, Quadripartite, Quadruple, Quartet, Quartette
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید